آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

گل پسر ماماني

سلام با یه دنیا دلتنگی

سلام به دوستای گل می دونم به خدا بی معرفت نیستیم فقط فقط پر مشغله ایم وگرنه همیشه به یادتون بودیم و هستیم و کلی هم دلتنگ. این روزا اینقدری پر مشغله شدم که بعضی شبا از فرت خستگی نمی خوابم بلکه بیهوش می شم خوب بار مسئولیت آریا سنگین و شونه های من کمی نحیف اما خدارو شکر تا الان موفق بودم با یاری خدا. آریا امسال کلاس سوم و یه پسر بچه ی بسیار بسیار شیطون و بامزه . کلاس کاراته رو همچنان ادامه می ده البته بعضی جاها می خواد از زیرش فرار کنه با کلکای بچه گانه خودش اما با ضد کلک مامان روبرو می شه الان کمربند سبز داره. تابستون هم کلاس رباتیک رفت و دوتا ربات ساخت و مسابقه داد توی یکیش برنده شد و دوتا مسابقه رو باخت. اما رباتیک و دوست داره می...
16 آبان 1395

سلام به دوستای گل و ابدیم

سلام شاید ما خیلی تازگیا دیر به دیر میایم اما باور کنید هیچ وقته هیچوقت شماها رو فراموش نکردیم و همیشه یادتون بودیم و دلتنگتون این روزهای آریا به درس و مشق میگذره و با نوشتن تکالیف جون من و میگیره اینقدری که اذیت می کنه تا دلتونم بخواد وسایلی همچون مداد و پاکن و تراش و خط کش گم می کنه فکر می کنم توی این دوسال پول تمام وسایلی که آریا گم کرده من پس انداز کرده بودم میلیاردری بودم برای خودم در ضمن آریا الان دوسال کلاس کاراته می ره و هفته پیش توی باشگاه و مسابقات باشگاهیشون نفر سوم شد و الان کمربند آبی رو داره بازم می گم خیلی دوستون داریم دوست جونیای عزیز دوستون داریم ...
5 اسفند 1394

سلام ما باززززز گشتییییییییییییییییییییییم

سلام دوستای عزیز می دونم شاید یه عده ای از شما اصلا دیگه مارو هم یادتون نیاد اما یه سری از دوستای گل که همچنان از ما یاد می کردن باعث شدن که من باز دست به کیبورد بشم. ما چند وقتی نبودیم،‌چند وقتی که سخت گذشت به خودمون و یه سری اتفاقایی برای ما افتاد که تمام تلاش برای بر پا نگه داشتن روحیمون و انجام دادیم. دلمون واقعا براتون تنگ شده بود خیلی خیلی خیلی زیاد...... گل پسر مامانی دیگه برای خودش مردی شده و حسابی بزرگ شده یه سری رفتارای آقا منشانه از خودش نشون می ده که مامانیش بعضی وقتا باور نمی کنه که یعنی این همون آریای منه ،‌و بعدش کلی قند توی دلم آب می کنم. آریا امسال کلاسه اول و من کلی درگیری با درس و نوشتن تکالیف باهاش د...
24 دی 1393

عکسای گل پسرم

سلام به همگی می دونم واقعاً خودم شرمنده شدم از اینکه دیدم آخرین آپ وبلاگ آریا بر می گشت به ماهها پیش و اینجا رو اینقدر گرد و خاک گرفته اما باور کنید دلم برای تک تک شما دوستان تنگ شده بود برای همه ی نوشته ها و شیرین کاری های گل های زندگیتون. آریا هم خوبه دیگه برای خودش می شه گفت مردی شده با همون مهربونی ها و محبت های سابقش با همون ابراز دوست داشتن های بچگونه اش و با شیطنتای خودش. پسرک مامان امسال پیش دبستانی رو پشت سر گذاشت و من درگیر ثبت نامش برای کلاس اول هستم هنوز خودم باورم نمیشه آریا کوچولوی من از امسال می خواد بره مدرسه. یکسری عکسای مختلف توی ادامه مطلب از پسرکم می زارم امیدوارم ببخشید این غیبتم رو دوستون داریم (آریا و...
31 ارديبهشت 1393

نصف عمر شدن مامان

سلام به عزیز دل مامانی و دوستای گلمون که مارو همیشه یادشون هست مامانی این هفته دیگه داشتم نصف عمر می شدم پنج شنبه شب تب کردی و تا صبح بالا سرت مشغول پاشویه کردن و تبت و با استامینوفن کنترل کردن بودم صبح جمعه هم که از خواب بیدار شدی همش می گفتی دلم درد می کنه از صبح هم هیچی صبحانه نخوردی دیگه زنگ زدم خاله زهرا عمو منصور رو فرستاد با هم بردیمت درمانگاه اونجا معاینت کرد و گفت دل دردش مشکوکه برات آزامایش خون و ادرار نوشت من که دلش و نداشتم بیام برای آزمایش خون و تو رو با عمو منصور فرستادم تو خودم بیرون از استرس فشارم افتاده بود و هران منتظر صدای جیغ و داد تو بودم اما در کمال تعجب دیدم بدون هیچ گریه ای اومدی بیرون و اونجا بود که...
29 مهر 1392

تولد انگری برد

سلام به همه ی دوستای گلم که خیلی خیلی دوستشون داریم بعد از تاخیر زیاد بالاخره اومدم اونم با کلی عکس از آریا و تولدش قبل از دیدن عکسا بزارید از طولانی بودن این پست ازتون معذرت بخوام چون می دونم واقعا" طولانی می شه برای اینکه گفتم هرچی از شب تولد و روز تلود و فردای تولد دارم توی این پست جا بدم که از پست بعدی از آقا کوچولوی پیش دبستانیم مطلب بزارم پس بازم با معذرت بریم ادامه مطلب برای دیدن یه پست بلند بالا از عکس روز قبل از تولد آریا به عنوان یکی از هدایایی که براش تدارک دیدم این بود که همراه خاله زهرا و محدثه چهارتایی رفتیم سرزمین عجایب که کلی بازی کردن و ناهار خوردن و صورتای خوشگلشون نقاشی کردن و خسته راهی منزل شدن خدارو شکر به...
6 مهر 1392

عکسای آتلیه

سلام به همه ی دوستای گلم . به شکر خدا تولد آریا رو به خوبی پشت سر گذاشتیم و امسال پیش پسر کوچولوم شرمنده نشدم و تونستم خوشحالش کنم . از همه ی دوستای گلی هم که تولد پسرکم و تبریک گفتن واقعا" تشکر می کنم (مخصوصا" از مریم عزیز مامان روشا جون http://rosha1388.niniweblog.com/)که جدا تشکر زحمت کشید  برای ما کادو فرستاد و مارو کلی شرمنده کرد مریم جون دستت درد نکنه اولین پست بعد از تولد آریا رو اختصاص دادم به عکسای آتلیه که به مناسبت 5 سال تولدش بردمش آتلیه و توی پست بعدی در مورد تولد و عکساش و می زارم پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس میریم ادامه مطلب برای دیدن عکسای آتــــــــــــــــــــــــلیه گل پسر مامان...
30 شهريور 1392

تولدت مبارک

دردانه ی مامان امروز برای تو و من بهترین و بزرگترین روزه پسرکم تنها بهانه برای زندگی تولدت مبارک امیدوارم صد ساله بشی و همیشه شاد و خندان باشی دوست دارم ...
23 شهريور 1392

سلام به همگی

سلام به همه ی دوستای گلم می دونم خیلی تنبلی کردم تو آپ کردن سایت اما باور کنید یکم ذهنم شلوغ، پلوغ بود هرچی بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم  رشته ی افکار از دستم در رفته بود و نوشتن فراموشم شده بود تا اینکه تصمیم گرفته شد تمام فکرهای درگیر کننده را توی انبار ذهنمون مخفی کنیم تا برای خودشون خاک بخورن و ماهم به روال عادی زندگی برگردیم. از اینکه می بینم دوستای گلی مثل شما دارم واقعا"‌از ته دل خوشحالم ممنون که توی ایامی که ما نبودیم شما مارو فراموش نکردین. پسرک شیطون من دیگه برای خودش مردی شده امسال هم به امید خدا راهی پیش دبستانی می شه و من کلی بابت این قضیه ذوق زدم . این روزا درگیر برگزاری مراسم تولد آریا هس...
29 مرداد 1392