بعد از سه ماه سلام
سلام به همه دوستاني كه توي اين مدت غيبت ما مارو فراموش نكردن و به يادمون بودن ما برگشتيم البته همچنان بي رنگ چون نوشتن حتي از فرشته ي زندگيت روحيه مي خواد كه فعلا اينجانب از داشتنش محرومم توي اين مدت باور كنيد بارها و بارها وارد سايت شدم و خواستم چيزي بنويسم و از احوا گل پسرم خبر بدم اما نه كلمات توي ذهنم جور مي شد نه انگشتام روي كيبورد به رقص در ميومدن براي چيدن كلمات و من هربار نااميد از نوشتن از سايت خارج مي شدم امروز هم هم كه اومدم براي آپ باز مثل روزهاي گذشته مي خواستم بدون هيچ كاري خارج بشم اما كامنت مامان ماهان جون كه نوشته بود (سلام 3ماه این پست جا خوش کرده شما کجاایید)من و مجبور به نوشتن كرد البته نا گفته نماند نوشتن با تمام سختيش بارها جملاتم و پاك كردم و از سر نوشتم دقيقه ها خيره با مانيتور شدم تا يك جمله به ذهن شلوغ و پلوغم برسه انگشتانم هم سرعتشون و از دست دادن و رقص روي كيبورد و فراموش كردن پس شما عزيزارن و دوستاي گلم درهمي متن و بي سرو تهي اين پست و به بزرگيه خودتون ببخشيد قصدم فقط بر اين بود كه بگم ما هنوز هستيم ولي ......
دوستاي گلم خيلي خيلي خيلي به دعاهاتون احتياج دارم تا از اين سردگمي و پيچيدگي نجات پيدا كنم پس فراموشم نكنيد
از آريا براتون بگم كه توي اين مدت درسته تمام تلاشم و كردم كه توي اين مشكلات صدمه جدي نبينه اما كامل موفق نشدم و آريا تيكه عصبيش دوباره عودم كرده و همين هم غمي ديگرست بر دردهايم ولي روي هم رفته پسركم خوبه و براي مامانش شيرين زبوني مي كنه و چه بسا اگه خدا انگيزه بزرگي مثل اريا جلوي چشمم نذاشته بود حتي از زندگي هم دل مي بريدم و پسرك كوچولوي من اينو به خوبي درك مي كنه و خيلي وقتا با دستاي كوچولوش و با حرفاي پر مهربچگونش كلي شادي به مامان مي بخشه و لبخند و روي لبم مي شونه.
پي نوشت: دوستاي گلم دعا يادتون نره تا گره هايي كه به زندگيم افتاده با دعاهاتون دونه به دونه باز بشه و ديگه اينكه بازم از اين همه نا هماهنگي پست معذرت مي خوام
عزيز دلم آرياي مامان
از خدا برات سلامتي و خوشبختي رو خواستارم
آمين