سلام به همگی
سلام به همه ی دوستای گلم می دونم خیلی تنبلی کردم تو آپ کردن سایت اما باور کنید یکم ذهنم شلوغ، پلوغ بود هرچی بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم رشته ی افکار از دستم در رفته بود و نوشتن فراموشم شده بود تا اینکه تصمیم گرفته شد تمام فکرهای درگیر کننده را توی انبار ذهنمون مخفی کنیم تا برای خودشون خاک بخورن و ماهم به روال عادی زندگی برگردیم.
از اینکه می بینم دوستای گلی مثل شما دارم واقعا"از ته دل خوشحالم ممنون که توی ایامی که ما نبودیم شما مارو فراموش نکردین.
پسرک شیطون من دیگه برای خودش مردی شده امسال هم به امید خدا راهی پیش دبستانی می شه و من کلی بابت این قضیه ذوق زدم .
این روزا درگیر برگزاری مراسم تولد آریا هستم و دوست دارم با تمام اتفاقاتی که افتاده باز مثل هرسال براش یه تولد خوب و باب میلش بگیرم و به خواست خودش تم انگری برد انتخاب شد آریا که دیگه مغز برای من نذاشته از بس که می گه پس کی برام تولد می گیری یا چرا تولد من نمی شه تا ببینیم خدا چی می خواد امیدوارم که امسال من و پیش پسرکم شرمنده نکنه.
شنبه هم برای گل پسر وقت آتلیه گرفتم تا بریم حسابی دلی از عزا در بیاریم کلی از مرد مامان عکاسی کنیم خودش که خیلی خوشحاله بابت رفتن به آتلیه.
از پست بعدی که به مناسب تولد آریا می زارم قول می دم نه مثل سابق فعال ولی حداقل تند تر از الان سایت و آپ کنم همه ی شما عزیزان و دوست داریم .
پسرکم تازگی ها توی نقاشی کشیدن یه هنرایی نشون می ده و نقاشیش بهتر شده که چندتا از کارای بامزش رو توی ادامه مطلب می زارم
نقاشی های پیکاسو کوچولوی مامان
توی تصویر زیر سمت راستی عکس یه قورباغست
توی نقاشی زیر هم عکس یه خونه با یه ادم برفی رو کشیده اون دایره ها هم برفن که دارن می بارن
نقاشی زیر هم مثلا"عکس باب اسفنجیه با کوه و درخت و خورشید
و نقاشیه یه شیر و کشیده آقای هنرمند مامان
توی نقاشیه زیر سمت چپیه که آبیش کرده مثلا" بستنی فروشیه با یه بچه و خونه و درخت
این هم آخرین اثر هنری پسرم که عکس مسجد کشیده
و اینم عکس خود شکموش که عاشق شیرینی میشکاست و در مقابل خوردنش هیچ کنترلی روی خودش نداره
عاشقتم مامانی
(در ضمن موهاشم کار لجبازیه باباش که برده در کوتاه ترین اندازه ممکن کوتاه کرده)