لحظه سال تحویل
موقع سال تحویل گل پسر مامانی خواب بود توی خواب ناز من و بابایی موقعی که سال تحویل شد کنار سفره هفت سین برای خوشبختی تو عزیز دلمون دعا کردیم و اینکه خدا کمکمون کنه برای بزرگ کردنت و به ثمر رسوندنت هیچ کم و کسری نزاریم بعد از سال تحویل اومدیم تو فرشته کوچولومون که تو خواب بودی رو بوسیدیمو سال نو رو بهت تبریک گفتیم. فرداش ازت با سفره هفت سین عکس انداختیم و هرموقع که می خواستیم بریم عید دیدنی دوباره با لباسات گولت می زدیم و ازت با سفره هفت سین عکس می انداختیم توی تمام عید دیدنی ها پس خوبی بودی و از کنار مامانی تکون نمی خوردی و اذیت نمی کردی و من از این بابت خیلی خوشحال بودم هرکی هم می آومد خونمون تو سرگرم موتورت بودی و زیاد اذیت نمی کردی فقط وقتی مامانی شفیقه اومد خونمون داشتی با مامانی بازی می کردی که زدین شیشه میز عسلی رو شکوندین اونم فدای سرت خدا رو شکر که تو گلم چیزیت نشد.
اینم عکس آریا هنگام سال تحویل
اینم عکس سفره هفت سینمون (برای اینکه دست نزنی مجبور شدم دعوات کنم مامانی و ببخش)
اینم عکس آریا روز اول عید
اینجا آریا حاضر شده بره خونه مامانی شفیقه
آریا و بابا عباس
اینجا هم آریا حاضر شده بره خونه عمه نرگس و خونه فامیل های بابایی
عید دیدنی توی کرج تموم شده خونه همه فامیلای بابایی رفتیم و اونا هم خونه ما اومدن.