تولد كيان
سلام عزيز دل مامان
جمعه تولد كيان بود از طرف تو يك ست شال و كلاه و دستكش براش خريدم و از طرف خودمون 50 تو مان پول داديم توي تولد تو از اونجايي كه كادو هارو مي دونستي به هركي مي رسيدي مي گفتي (من براي كيان كلاه بن تن كادو اَريدم مامانم پول اَريده) ديگه همه مي دونستن كادو ما چيه.
موقع رقصيدن هم كلي از خودت هنر نشون دادي عربي رقصيدي اينقدر اين كارو بامزه مي كني به طوري كه دستاتو مي زني به كمرت بعد باسنتو به سمت چپ و راست تكون مي دي بعد هي پشتتو مي كني هي روتو مي كني مي گي (دارم اَلَبي مي رخصم) ديگه تمام مهمونا عاشقه عربي رقصيدنت شده بودن و همش مي گفتن آريا بيا عربي برقص تو هم ديگه خودتو گرفته بودي با ناز مي گفتي (فَبَت يه دونه ها ) بعد كه يكم قر مي دادي مي گفتي (بيا اينم يه دونه) .
از اول تولد تا آخرش اصلا" ماماني رو اذيت نكردي و همش با پوريا بودي (پوريا پسر خاله بابايي مي شه كه كلاس سومه ابتداييه)خيلي پسر خوبيه و تورو خيلي دوست داره تو هم خيلي خيلي دوسش داشتي و از بغلش در نمي اومدي هر كاري هم مي خواستي طفلي برات انجام مي دادو حسابي هواتو داشت.
امان از زمانيكه كيك تولد و رو آوردن و از اونجاييكه جنابعالي عادت دارين به كيك ناخونك بزنين و انگشت انگشتش كنين و اين بلارو هميشه سر كيك تولد خودت مياري و ماماني هم چيزي بهت نمي و آزاد مي زارتت فكر كردي اونجا هم از اين خبراست و بدو بدو رفتي كه انگشت بزني به كيك كه من جلوتو گرفتم و نذاشتم بعد كلي گريه كردي كه خاله شيرين گفت چكارش داري بزار بچه راحت باشه (توي خانواده بابايي بينه خاله ها حسابي محبوبي و همه طرفدارتن) وقتي خاله شيرين بردت پشته كيك اولين انگشتو كه با خوشحالي به كيك زدي كيان هم ياد گرفتو شروع كرد به انگشت زدن به كيك توي اوج خوشحالي بودين كه عمه ي كيان اومدو دعوات كرد كه چرا به كيك انگشت زدي و كيكو از قيافه انداختي تو هم بغض كردي و لب و لوچتو جمع كردي اومدي توي بغلم منم ناراحت شدم ولي به روي خودم نياوردم چون بدجوري دعوات كرده بود خاله ها هم ناراحت شدن ولي خوب ديگه نمي شد حرفي زد تو مگه گريت بند مي اومد ديگه بغلت كردم و رفتيم يه سمته ديگه كلي طول كشيد تا تونستم ساكتت كنم وقتي بشقابه كيكه مارو دادن گذاشتم جلوت تا با دل راحت انگشت انگشتيش كني تو هم گفتي (مامان با انگوشتم بخورم )وقتي من بهت اجازه دادم بغلم كردي و بوسم كردي گفتي (مرسي كه اجازه دادي دوست دارم) بعد شروع كردي با انگشت خامه و شكلاتاي روشو خوردي.
توي دنيا هيج چيزي ارزش اينو نداره تا از اون چشماي خوشگلت مرواريد بريزه
كيـــــــان عــــــــزيــــــــــزم تـــــــــولـــــــــدت مــــــــــــبــــــــــــارك
آرا و دوست جون جونيش پوريا (موقع رفتن هم كلي اصرار مي كردي كه (اوريا بياد خونمون)
بادكنك زد از عمه نرگس گرفته بودي اودي به مامان گفتي (مامان مي خواي ازم اَتس بندازي بادكنكم سته لباسمه)قربونت برم كه به انداختن عكس عادت كردي
آريا و كيان (قربونه پسر مهربونم برم كه همه رو دوست داره البته كيان هم خيلي خيلي تورو دوست داره)
آريا با كيك قبل از دعوا
كيان در حال فوت كردن شمع
آريا بعد از كلي قربون صدقه رفتن كه ساكت شده ولي هنوز تو قهره سر ماجراي كيك
آريا در حال بوس كردنه كيان (كيان افتاده بود زمين تو داشتي بوسش مي كردي مي گفتي (اشجالي نداره ديده بوزورگ شدي ديده )كيان هم از اونجايي كه تورو خيلي دوست داره شروع كرد باهات بازي كردن و گريه يادش رفت.