آريا در اداره
يكشنبه ماماني مريض بودي براي همين من مرخصي گرفتم پيشت بودم واسه همين دوشنبه هم براي اينكه پيش خودم باشي با خودم آوردمت اداره تا حواسم بهت باشه كلي بازي كردي و شيطوني خاله مهشيد و خاله رويا (همكاراي مامان) برات سك سك خريده بودن و بستني و خوراكي عروسك مرد عنكبوتيتو كه ديروز بابايي برات خريده بودو با خودت آورده بودي كه به زبون خودت بهش مي گي (عبوتي) كارتون نگاه كردي و يكم خرابكاري با كامپيوتر ماماني شبم كه رفتيم خونه از بس خسته بودي ساعت شيش تا من يكم كارامو بكنم ديدم خوابيدي ساعت نه هم بيدار شدي شب بابايي كه اومد يه دسته گل بزرگ براي ماماني آورده بود كه خيلي خوشگل بود بعد تو نشستي آمار كاراتو كه توي اداره كرده بودي و مي دادي شبم چون تو خوابتو ...
نویسنده :
مامان معصومه
9:25