مهربونياتو دوست دارم
ديروز عزيزم ماماني به طرز وحشتناكي سر درد داشتم (ميگرنم گرفته بود) وقتي رفتيم خونه من از سر درد دراز كشيدم الهي برات بميرم كه اومده بودي كنار من خيلي مظلومانه نشسته بودي ولي ماماني دوست داشتم بلند بشم ولي واقعا"نمي تونستم تا اينكه ديدم رفتي بالشته خودتو آوردي كنارم نشستي بالشتو گذاشتي روي پات خيلي آروم گفتي (مامان بيا رو آپم بِگاب نازت تونم سرت اوب شه= روي پام بخواب)اينقدر ذوق كردم از مهربونيت سرم و گذاشتم روي پات همچين خوشگل با دستاي كوچولوت نازم مي كردي مي گفتي (نازي نازي سره مامانم اوب شي) ديگه قند توي دلم آب شد نمي دونم معجزه عشق تو بود كه ديگه سردردمو حس نمي كردم و يادم رفت كه چند دقيقه پيش نزديك بود از سر درد بزنم زير گريه وقتي بلند شدم كه يه بوس محكم ازت بگيرم خيلي بامزه سرمو فشار دادي روي بالشتت گفتي (بگير بِگاب استلاحت تُن) ديگه من گرفتمت چلوندن گفتم خوب شدم عزيزم تو ماماني رو خوب كردي تو هم خوشحال از اين قضيه گفتي (اوب شدي حالا بيا بازي تُنيم) قربونت دل كوچولوت برم كه پر از مهربونيه.
شب موقع خواب همچين خوشگل و بامزه داشتي ماماني رو گول مي زدي وقتي رفتيم كه آماده بشيم براي خواب گفتي (مامان فردا مَدِتودَتا بستست بـــــــــابــــــــــا من بايد بيام كلاس مامان =منظور از كلاس مامان همون ادارست) منم با اينكه خندم گرفته بود گفتم نه عزيزم مهدكودكتون بازه چرا بايد بسته باشه آريا: (خاله موژگان دُفت كه بستست بـــــــــابـــــــــا) من: نه عزيزم حتما" خاله مژگان اشتباه كرده بعد كه ديدي اين روش جواب نمي ده اشاره كردي به هوا گفتي (ميبين هَبا تاريكه مَدِتودَتا ديده بستست بـــــــــــابــــــــــا)منم كه ديگه نتونستم جلوي خندمو بگيرم از اين استدلالاي بامزت گفتم خوب عزيزم هوا الان تاريكه بخوابي پاشيم صبح شده و هوا روشنه و تو بايد بري مهد كودك بعد انگار كه از اينكه كلكت نگرفته ناراحت شده باشي با يكم ناراحتي گفتي (پس نيام كلاس مامان ايخوام پيشه تو باشم) منم گرچه بازم از اينكه مجبوري از 7 صبح تا 6 عصر اوقاتتو توي مهد سپري كني ناراحت شدم ولي براي اينكه تو رو از ناراحتي در بيارم گفتم عوضش توي مهد كلي دوست داري كلي شعر و نقاشي ياد مي گيري با دوستات بازي مي كني خلاصه اينكه كلي از فوايد مهد برات گفتم تا اينكه يكمي گول بخوري بعد هم مثل اينكه واقعا" از دست مامان ناراحت بودي و قانع نشدي خوابيدي چون بوس شب بخير مامان و ندادي و گفتي (اوسم نَتُن) خوابيدي.
راهنماي خوندن:بابا هاي توي صحبت هاي آريا بايد كشيده خونده بشه(تازگي ها ياد گرفتي آخره حرفات يه بابا هم مي گي اونم به صورت كشيده مثلا" نه بــــــــــــــــابـــــــــــــــا، اي بـــــــــــــــابـــــــــــــــا....
عـــــــــــــزيــــــــــزم
دلبری هاتو دوست دارم
سادگی هاتو دوست دارم
مهربونیاتو دوست دارم