آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

گل پسر ماماني

بیرون کردن بابایی

1389/12/3 9:22
نویسنده : مامان معصومه
530 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز بابایی رفته بود بیرون خرید وقتی اومد تو شیطونک راهش نمی دادی بیاد تو تا بابا اومد تو داد زدی (بورو) بعد بابایی رو انداختی بیرون اومدی درو ببندی دیدی کفش پاش نیست دستشو گرفتی آوردی تو بابایی خوشحال شد اما کفشاشو نشونش دادی گفتی (افش) بابا رو مجبور کردی کفشاشو بپوشه بعد دوباره انداختیش بیرون اومدم گفتم مامان بابایی گناه داره ببین صدا گریش داره می یاد گفتی (نه بره) گفتم ببین بابایی برات سک سک خریده خوشحال درو باز کردی سک سک و از بابا گرفتی دوباره تا بابا خواست بیاد تو داد زدی گفتی (بابا نه بورو) دوباره درو بستی خلاصه اینکه دیروز لج کرده بودی و بابا رو راه نمی دادی تا منم می خواستم درو باز کنم بابا بیاد تو می گفتی (نه سرده) یعنی درو باز نکن هوا سرده آخرسر بابا به زور اومدت تو و تو لجباز مامان گریه کردی بعد بابایی باهات بازی کرد و گولت زد قربونت برم که لجبازیاتم شیرینه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)