آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

گل پسر ماماني

يار شفيق آريا

1391/3/6 10:31
نویسنده : مامان معصومه
1,207 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین

سلام عزيز دلم،‌ قبول دارم يكم توي آپ كردن وبلاگت تنبلي دارم مي كنم و اتفاق مي افته كه شايد يك هفته تمام نيام و به وبلاگ سر نزنم باور كن عزيزم خودمم نمي دونم چم شده فقط مي دونم حوصله ي هيچ كاري رو ندارم هيچ كاري به غير از تــــــــــــــــــــــو و با خودم مي گم اگه تو نبودي و شيطنت ها و كاراي بامزه اي كه انجام مي دي كه خنده رو روي لبامون مي نشوني نبودي حتما ديونه مي شدم براي همين براي داشتن تو و بودن تو در كنار خودم هزاران هزار بار خدارو شكر مي كنم خوب ديگه بسه به خودم قول دادم حرفايي كه بوي بي حوصلگي بده نزنم براي همين مي ريم سراغ كاراي خوشگل و حرفاي بامزه تو .......

Valentine smiley 074Valentine smiley 074Valentine smiley 074Valentine smiley 074Valentine smiley 074Valentine smiley 074Valentine smiley 074Valentine smiley 074Valentine smiley 074

اول از همه بگم كه چند وقت پيش چند تا از عكساي تورو براي مجله شهرزاد فرستاده بودم كه چند وقتي بود ديدم چاپ نكردن منم به طور كل ديگه نا اميد شدم تا اينكه اول خرداد وقتي مجله رو خريدم ديدم عكستو چاپ كردن و منم كلي كيف كردم و قربون صدقت رفتم شبم وقتي خودت عكستو توي مجله ديدي اينقدر خوشحال شده بودي و همش مي گفتي (مامان آر خوب كردم پسر خوبي بودم عكسم و انداختن تو كتاب=كار خوب كردم)

مجله شهرزاد

و اما جريان يار شفيق آريا كه كسي نيست جز يه عروسك خرسي كه قرار بود آويزون كيف ماماني بشه وقتي اريا اونو ديد گفت (ماله من بشه) ماماني هم دادتش بهت و از اونجا بود كه اين خرسيه كوچولو شد همراه هميشگيه آريا توي رختخواب ، كنار دستش موقع ديدن كارتون و جاهاي ديگه چند روز پيش نشسته بودي كارتون نگاه مي كردي و طبق معمول خرسي هم توي دستات بود يه موقع ديدم با بغض بهم مي گي (ماماني من دست خرسيمو گاز گرفتم) منم بهت گفتم اشكالي نداره عزيزم ولي اينقدر تو عذاب وجدان گرفته بوديكه زدي زير گريه خرسي رو گرفته بودي دستت و نگاش مي كردي و با گريه مي گفتي (ولي من دستشو گاز گرفتم الان دردش گرفته من دسته دوستمو گاز گرفتم ) اينجا بود كه من واقعا"نمي دونستم  در مقابل اين همه احساساتي كه داشتي براي يه عروسك به خرج مي دادي چه عكس العملي نشون بدم هرچي هم بهت مي گفتم كه عزيزم اين عروسكه دردش نيومده تو به خرجت نمي رفت كه نمي رفت و همچنان گريه مي كردي تا اينكه بهت گفتم ديگه گريه نكن مي خواي من از دله خرسيت در بيارم تو هم زودي اشكاتو پاك كردي و با سر حرفمو تاييد كردي منم خرسي كوچولوتو بغل كردم و گفتم خرسي اگه من تورو يه دور دور خونه بچرخونم از دلت در مياد و آريا رو مي بخشي به خاطر اينكه دستتو گاز گرفته و خودمم جاي خرسي بله رو دادم و بعد هم من مشغول شدم يه خرس كوچولو رو تو اتاق چرخوندنو جاي خرسي هم خنديدن وقتي اومدم سراغت گفتم بيا اينم خرس كوچولوت كلي تو اتاق چرخوندمش الانم ديگه ازدستت ناراحت نيست تو هم خرسو از دستم گرفتي يه نگاه بهش كردي و گفتي (ديگه گازت نمي گيرم خوب ببخشيد از دستم ناناحت نباش خوب) بعدم بوسش كردي و آروم شدي با اين كار تو كه اينقدر عذاب وجدان براي يه عروسك كوچولو داشتي با خودم فكر مي كردم چي مي شد همه ي ما آدما همينطوري بوديم تو به خاطر عروسكت اينقدر ناراحت بودي و اشك ريختي در صورتي كه ما آدما روي هم پا مي زاريم و احساس و غرور يكديگر و لگد مي كنيم بدونه اينكه حتي نگاهي به زير پامون كنيم از خدا مي خوام كه با همين احساس پاك و وجدان بيدار بزرگ بشي و در آينده هم همينطور باشي نه مثل خيلي ها بادلي سنگي......

اين يار شفيق آريا

يار شفيق آريا

به كارتون پت و مت خيلي علاقه پيدا كردي و بيشتر وقتا اونو نگاه مي كني ولي وقتي مي گيم اسم كارتون چيه تو مي گي (احمگا= احمق ها) اين بماند تا يه جرياني رو برات تعريف كنم. ديروز بابايي مي خواست به مامان شفيقه زنگ بزنه موبايل من و برداشت كه زنگ بزنه منم اعتراض كنان كه برو از تلفن خونه زنگ بزن خوب چرا از موبايل مي خواي زنگ بزني بابايي هم مي گفت كه چه فرقي مي كنه منم رفتم و موبالم و ازش گرفتم گفتم فقش اينه كه پول همرام زياد مي ياد خوب چه كاريه وقتي مي خواي به خونشون زنگ بزني برو از خونه زنگ بزن كه شهري مي يفته و هزينه اي بر نمي داره كه يكدفعه تو وسط حرف من اشاره كردي به بابايي و گفتي (احمگاست ديه=احمق هاست ديگه) كه اين حرف تو باعث سكوت مطلق شد و اينكه من يكم هم اخم چاشنيش كردم كه يعني اين چه حرفيه كه تو زدي كه تو يه نگاه به من كردي و گفتي (احمگا رو دوفتم فحش كه ندادم ) اينجا يكم خندم گرفته بود كه اينكار بابايي رو به كاراي پت و مت تشبيه كردي ولي به روت نياوردم تو هم همچنان داشتي توضيح مي دادي كه (من احمگا رو دوفتم هموني كه كارتونه همش كاراشونو خلاب مي تونن فحش ندادم كه) كه بابايي بغلت كرد و گفت مي دونم عزيزم تو پسر خوبي هستي و فحش نمي دي منم وقي از پيشم رفته بوديو پشتت به من بود حسابي به اين حرفت داشتم ريز ريز مي خنديدم و بابايي رو دست انداخته بودم و بابايي هم هي برام خط و نشون مي كشيد.

Valentine smiley 042Valentine smiley 042Valentine smiley 042Valentine smiley 042Valentine smiley 042Valentine smiley 042Valentine smiley 042Valentine smiley 042Valentine smiley 042

عشقه مامان

يكسري عكساي آريا و دوستش خرسي

عشقه مامان

عشقه مامان

چندوقتي بود كه دوست داشتم موهاتو ببندم ولي تو نمي زاري همش مي گفتي (مَدِه من دوخترم كه موهامو ببندي) هيچ وقتم موفق نمي شدم ديروز با كلي كلك موهاتو بستم ولي با گريه كشه موهاتو باز كردي ولي جلوي موهاتو نذاشتم بازكني چون بلند شده مياد توي چشمت همش مي اومدي مي گفتي (مامان اينارو باز كن دختر شدم) منم بهت گفتم اين مدلي كه من بستم مدل پسرونست ولي آخر كششو در آوردي و مجبورن با سنجاق سر جلوي موهاتو جمع كردم ولي اينقدر قيافت بامزه شده بود كه نگو هميشه موهاتو توي صورتت بود وقتي از توي صورتت جمعشون كردم خيلي بامزه شده بودي و كلي ديگه تحويلت گرفتم و قربون صدقت رفتم.

اين عكس با كش بسته بودم كه با كلي قرقر مجبورم كردي كششو باز كنم اخماتم نشون دهنده نارضايتيته

قربونت برم

و اما اينجا هم كششو باز كردم و با سنجاق برات مدل پسرونه بستمچشمک

عشقه مامان

عزيز دلم دوسسسسسسسسسسسسسسسسست دااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم

عشقم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

مامان نازدونه ها
6 خرداد 91 10:42
الهی من بگردم این ÷سرو با دیدن عکس اخرش یادم رفت چی میخواستم کامنت کنم از طرفم خودشو خرسیشو ببوس
زهرا از نی نی وبلاگ213
6 خرداد 91 12:09
رها کنید. همه چیز را رها کنید و به خدا بسپارید. اگر نومید، افسرده، دلسرد، آزرده و غمگین هستید؛ اگر می بینید که علیرغم تلاش هایتان موفق نشده اید، رها کنید. همه چیز را رها کنید و به خدا بسپارید. بگذارید که خداوند هدایت و سرپرستی همه امور زندگی تان را بر عهده گیرد. اگر این کار را انجام دهید، شاهد معجزات بی شماری خواهید بود. – کتاب با خالق هستی نوشته جی. پی. واسوانی
مامان پریسا
6 خرداد 91 12:46
چه خرسی خوشکلی. خوش به حالش که مامانی تابش دادکلی خوش به حالش شده این هم استدلال بچه ها از کارای بزرگترها!!!!! نه مامانی موها پسرمون باز باشه خوشملتره راستی ممنون
مامان امیر علی
6 خرداد 91 14:09
نازی یار شفیق رو ببین عزیزم منم بعضی وقتها اینطور میشم اما زن اونم خانمی که کار میکنه بیرون از خونه باید مردونه و قوی باشه عزیزم این دنیا همینه دیگه ما هم مهموناشیم .خیلی عکست در مجله ناز شده عزیزم قهرمان اینده موفق باشی و شادددددددددددددد


مرسي عزيز از دلداريت
مامان علی خوشتیپ
6 خرداد 91 14:15
آخییی آریا جونم مثل علی یه یار شفیق داره که اونم خرسه.اسمشم نونوییه.قربون تیپش بشم خیلی عکس مجلت خوشگله پسرمون مرده دیگه دوست نداره موهاشو دخترونه ببندن
مریم(مامان روشا)
6 خرداد 91 14:26
اول بگم که کلی خندیدم ازدست خودتو آریا...احمگا خیلی باحالا بود
دوم بگم از بس که خودت به آریا محبت کردی بچم این همه احساساتیه و صدالبته مهربونو از این سیاست قشنگت که تونستی آرومش کنی
مامان نمونه و پسمل مهربونم عاشقانه دوستتون دارم
وسوم اینکه عکساش خیلی قشنگ بودند مثل همیشه قربون اون موهاتو اخمت بشم عشقم
ولی آخر سر نفهمیدم دلت از کی گرفته



سـعـید
6 خرداد 91 16:45
سلام امید وارم که ایام به کام باشه اپم خوشحال می شم بیاین
تینا بیدی
6 خرداد 91 17:24
چشمتون روشن. کار قشنگی کردین عکسشو فرستادین چاپ بشه تو مجله. خرس کوچولوشم خیلی بامزه است.
مرد کوچک من
6 خرداد 91 20:43
سلام معصومه جون ايشالا كه اين بي حوصلگي‌ها دليل خاصي نداشته باشه و بازم مثل هميشه شاد و خندون ببينمت تو اين دنياي مجازي اي جاااااااان قربون خودش و يار شفيقش عكس و خاطره اي قشنگي بود از عكاسي سها
نارینه
6 خرداد 91 21:19
ای جونم فرشته ی با احساس ... مهربونه دیگه .. کاریش نمیشه کرد ... چه هوشی داره ماشالله ... همه ی موارد مشابه رو گوشزد میکنه !!
آکام
7 خرداد 91 8:06
سلام خدا این گل پسرو براتون نگه داره خیلی ماهه
مامان شایان و داداشی
7 خرداد 91 9:08
خیلی کار خوبی کردید . که عکسش رو زدید تو مجله خاطره خوبی میشه براش . ماشالله خیلی عکساش نازه مخصوصا این آخری که با یار شفیقش خوابیده
مامان امیرناز
7 خرداد 91 9:16
ای جانم فرشته چه بامزه ای تو وای که من چقد صداقت و سادگی بچه هارو دوست دارم ای جانمممممممم
مامان رهام
7 خرداد 91 12:15
سلام معصومه جونم ان شاله قسمت بشه همو ببينيم .رهام ديگه عادت كرده خودش گل سراشو مياره ميگه بزن به موهام.الهي قربونت برم آريا جون كلي به جريان احمگا خنديدم.عاشقتم عاشقتم
مامان احسان
7 خرداد 91 12:45
ای جانم عزیزم دلم برات تنگ شده بود خیلی وقته که مامانی برات پست نذاشاه بود..
ما هم دوست داریم بووووووووووووووووس


يه جورايي تنبلي يا نمي دونم بي حوصلگي ماماني رو گرفته
زهرا از نی نی وبلاگ213
8 خرداد 91 9:50
خصوصی داری
مامان نيما
8 خرداد 91 15:26
عزيزم ديگه موهاش رو دخترونه نبندي خوب آريا جون راست مي گه مگه دختره اين كارو كردي
ماهان
8 خرداد 91 15:40
________¶¶¶_______1¶______________________________ ________1¶_1_____§_¶______________________________ _________¶__¶111¶__¶______________________________ __________¶_¶___¶__¶______________________________ _________¶¶1_¶¶¶¶¶¶_______________________________ ________¶¶¶¶¶¶§¶¶¶¶_______________________________ _______¶¶¶¶¶§§¶__§¶_______________________________ ______¶¶¶¶¶§11§__1¶§______________________________ _____¶¶¶§§§§111§§§¶§§_____________________________ ____¶¶¶¶§§¶1§1§11111§¶¶___________________________ ____¶¶¶1§§1¶¶§§¶¶1§§111§1¶________________________ ___¶¶¶¶11111¶§¶¶__1§¶§1§¶¶¶_______________________ ___¶¶¶11111111§¶¶____¶1¶1_________________________ ___¶§¶11111111§1¶_________________________________ _____¶§§1111111§11¶_______________________________ _____¶111111111111§1§¶¶___________________________ _____¶1111111111111§§§§§§§§¶¶¶¶¶§___111___________ _____1§1111111111111111111111111§§§11§§§§§¶¶______ ______¶1111111111111111§§§§11111111§§§111§§1§¶____ ______¶¶111111§11111111111111111111111111111§¶¶___ _______¶§§1111§111111111111111111111111111111§¶___ ________¶¶§1¶¶§111111111111111111111111111111§¶§__ _________¶111§¶111111111111111111111111111111¶§1__ _________¶111¶¶§111§§111111111§§1§11111§§§11¶¶¶___ _________¶1§¶_¶¶¶¶¶§§§§§§§§§§§¶¶¶§11111§§§§¶¶¶¶___ ________¶§§¶___¶§¶____1§¶¶¶§1___¶§111§§§¶¶1¶_§¶___ _______¶§§¶____¶§¶_______________§11§§¶¶¶1§¶1¶¶___ _______¶§¶_____¶1§¶______________¶§1§¶___¶§§1§1___ _______¶§______¶¶¶§_______________¶§1¶_____¶§¶¶___ ______¶¶________¶¶________________¶11¶_____¶¶¶¶___ _____¶§_________¶¶_______________¶§¶¶______¶¶¶¶¶__ ____§1¶_________¶¶______________¶§¶________¶¶¶¶¶__ ___1§¶¶________¶¶¶_____________¶1¶_________¶¶_¶___ __¶_1¶_________1§§___________¶§1¶_________¶§¶_____ ______________¶__1__________¶__¶_________¶¶¶______ بپر بالا بیا وبم ... آپ شدم
محمد
8 خرداد 91 17:52
سلام
مامان سانلی
9 خرداد 91 10:28
اریا گلم قربونت برم که اینقدر مهربونی خاله جون.صورتت همه مهربونیهاتو نشون میده خاله قربون اون صورت مهربونت بشه عزیز دلم. اریا جونم حسابی معروف شدیها خبرمون میکردی یه شهرزاد میخریدیم
مامان آنیسا
9 خرداد 91 11:51
چه دوست خوب و قشنگی داری اریا
مامان امیر علی
9 خرداد 91 13:40
قربون اون تشبیه پت و متت وای کلی خندیدماااااااااا
مامان امين رضا
10 خرداد 91 9:47
سلام عزيزم الهي خدااين گل پسرتوحفظ كنه وازطرف من ببوسش بسلامتي عكسشم چاپ شده مباركه ماشااله بااين شيرين زبوناش وكاري بامزش.خرسيشم خيلي بانمكه يادمستر بين افتادم باخرسش
خاطره مامان بردیا
10 خرداد 91 16:05
عسیسممممممممم چه عکس خوشگلی هم ازش چاپ شده
مامان آرمان
10 خرداد 91 22:34
قربونه خودت و دل کوچیک مهربونت که عاشق این خرس بامزه است....خدا خرسی را برای تو و تو را برای مامان و پدر مهربونت حفظ کنه