فقط دورز ديگه مونده تا .....
سلام عزيز دل مامان مي دونم گل پسرم كه خيلي وقته برات مطلب نذاشتم اما خوب حق به ماماني بده يكسري درگيري ها و گرفتاري هام پشت سر هم افتاد و من از اينجا غافل شدم اينقدر مشغله فكري داشتم فكرم براي نوشتن كار نمي كرد امروز هم يه دليل مهم باعث شد كه بيام و برات بنويسم عشقم اونم نزديكي شدن به تولدته دورز ديگه مونده به بهترين روز براي من و بابايي كه خدا به ما لطف كرد و يه فرشته كوچولوي نازنازي بهمون داد تا بتونيم طعم شيرين پدر و مادر شدن و بچشيم .
چهار سال پيش 23/6/87 ساعت 11:15 دقيقه درست روزي كه تو بدنيا اومدي روزي كه خدا احساس زيباي مادري رو توي وجود من زنده كرد روزي كه هرچند با ترس و دلهره و نگراني بود برام ولي شيرين و لذت بخش بود روزي كه وقتي توي اتاق عمل زير ماسك اكسيژن داشتم زجر مي كشيدم با شنيدن صداي گريه تو خودمو فراموش كردم وقتي تورو سر به ته از اونطرف پرده سبز رنگ بهم نشون دادن ديگه درد خودم يادم رفت همه چيم شد تو وقتي تورو توي آغوشم گذاشتن ديگه خودمو توي وجود تو غرق كردم و همه وجودم شد وجود تو سه سال با خنده هات خنديدم با گريه هات گريه كردم و با مريضيت و دردات جون دادم و اشك ريختم .فقط دوروز مونده به روز تولد تو و روز شيرين و به ياد ماندني مادر شدن من
تولد آريا 23/6/1387 ساعت 11:15 ظهر تولد يك عشق پاك و خالصانه به اسم عشقه مادرانه
يكسالگي آريا
دوسالگي آريا
سه سالگي آريا
و اما عشقه مامان چهار ساله مي شود
عزيز دلم بنا بر يك سري اتفاقايي كه افتاده نمي تونم برات تولد به مفصلي هرسال بگيرم ولي از قيدشم نمي تونم بگذرم كه اصلا" برات تولد نگيريم براي همين قراره جشن و برات بگيرم البته با يه هفته تاخير و يكم جم و جور تر جشن تولدتو 30 شهريور برگزار مي كنم ولي قول مي دم جم و جورشم يه طوري بگيرم كه به تو دردونم خوش بگذره .
عكساي آتليتو كه براي تولد چهار سالگيت انداختم و توي ادامه مطلب مي زارم فقط اينو بدون كه ماماني خيلي خيلي دوست دارم و عاشقتم
پي نوشت: از تمامي دوستاي گلي كه توي اين مدت به ما سر زدن و برامون كامنت گذاشتن يه دنيا ممنونم كه همچنان به يادمون بودن و با كامنتاي پر مهرشون جوياي احوالمون بودن سر فرصت به همتون سر مي زنم و كامنتاي قشنگتونو تاييد مي كنم اميدوارم از دستم دلگير نباشيد و اين كمرنگي منو پاي فراموش كردنتون و بي مهريم نذاريد باوركنين كه دلم براي همتون تنگ شده دوستتون داريم