سلام ما باززززز گشتییییییییییییییییییییییم
سلام دوستای عزیز می دونم شاید یه عده ای از شما اصلا دیگه مارو هم یادتون نیاد اما یه سری از دوستای گل که همچنان از ما یاد می کردن باعث شدن که من باز دست به کیبورد بشم.
ما چند وقتی نبودیم،چند وقتی که سخت گذشت به خودمون و یه سری اتفاقایی برای ما افتاد که تمام تلاش برای بر پا نگه داشتن روحیمون و انجام دادیم.
دلمون واقعا براتون تنگ شده بود خیلی خیلی خیلی زیاد......
گل پسر مامانی دیگه برای خودش مردی شده و حسابی بزرگ شده یه سری رفتارای آقا منشانه از خودش نشون می ده که مامانیش بعضی وقتا باور نمی کنه که یعنی این همون آریای منه ،و بعدش کلی قند توی دلم آب می کنم.
آریا امسال کلاسه اول و من کلی درگیری با درس و نوشتن تکالیف باهاش دارم و برای اولین بار استرس گرفتن کارنامه رو چشیدن وای که سخت بود حتی استرسش کشنده تر از زمانه گرفتن کارنامه ی خودمون در زمان تحصیلمون بود.
موهای خوشملشو که من عاشقش بودم مجبور بودم برای مدارس بزنم و الان قیافه آریا شبیه این پسرای سرتق شده.
دست خطش که وای وای وای چی بگم اوایل واقعا وحشتناک بود اما الان تازه تازه قابل تحمل شده.
توی درس هم خداروشکر خوبه و یادگیریش هم خوبه ولی توی انجام تکالیف تنبله مخصوصا دیکته نوشتن.
من و آریا داریم از تمامی لحظاتمون نهایت استفاده و لذت و می بریم و خداروشکر همه چی روی روال پیش می ره و مهم تر از همه اینکه بعد از یسری دوره درمان آریا قرص های تیک عصبیش قطع شده و دیگه دارو مصرف نمی کنه و من از این بابت خیلی خیلی خیلی خوشحالم و خدارو هزاران بار شکر گذار.
البته دکترش گفته که امکان اینکه با یه استرس حاد و یا یه اتفاق امکان بازگشتش هست اما تمام تلاشم و انجام می دم که آریای مامان به اون دوران که مصرف روزانه قرص اذیتش می کرد برنگرده چون هنوز فراموش نکردم موقعی که قرصش و دکتر داشت با برنامه ریزی کم میکرد چقدر آریا خوشحال بود لذای دیگه قرص نخوردنش و زمانی که قرصش قطع شد حتی برای به خاطر موندنمون ما یه جشن هم گرفتیم که یادمون ببمونه این شادی.
خوب مثل اینکه زیادی دست به کیبورد شدم و شمارو خسته کردم و سرتون و درد آوردم (البته چشمتون و که می خونید ) دوستون دارم دوستای گل من
عکسای آنتلیه آریا به مناسبت تولد سال 93
یه سری هم عکس از آریا با موی کوتاه