آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

گل پسر ماماني

رفتن به تهران

1390/1/8 8:56
نویسنده : مامان معصومه
580 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی روزی که می خواستیم بریم تهران برای عید دیدنی خونه مامانی هما و خاله زهرا توی راه که اینقدر آتیش سوزوندی با بابایی لج می کردی بعد به من می گفتی که بابا رو دعوا کنم توی خونه مامانی هما هم با محدثه آتیش پاره رفته بودین توی حیاط و بازی کردن ولی موقعی که رفته بودیم خونه خاله زهرا نمی دونم چرا همش با محدثه لجبازی می کردین یا تو گریه می کردی و شکایت محدثه رو می کردی یا محدثه اما بیشتر زور تو به محدثه می رسید ولی با آجی زهره(دختر خاله زهره که تو بهش می گفتی آجی) خیلی خوبی و دوسش داری اونم تو رو دوست داره موقع خداحافظی هم خیلی جالب بود چون تو گریه می کردی می گفتی (عمو اییاد آله اییاد زوره بیاد ) یعنی با گریه زیاد می گفتی خاله و عمو و زهره همه با ما بیان اونوقت محدثه هم گریه می کرد که عباس نره دیگه با دوز و کلک دوتاتونو ساکت کردیم موقع برگشتنم جنابعالی تا خود کرج خواب تشریف داشتین.

این عکس صبح رفتن به تهرانه

اینم یه عکس از محدثه آتیش پاره

اینم آریا جوجویه من توی خونه خاله زهرا

قربون اون ژستش برم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)