خرابی کامپیوتر
مامانی بدترین اتفاقی که توی این ایام عید افتاد برای من این بود که دایی عابدین می خواست روی کامپیوتر ویندوز نصب کنه برق خونه قطع و وصل میشه اونوقت کامپیوتر اتصالی می کنه و هرچی توی هاردش بود می پره و کامپیوتر خام می شه من اینقدر گریه کردم که نگو بیچاره دایی عابدین اینقدر شرمنده بود ولی من دست خودم نبود گریم هم فقط بخاطر عکس ها و فیلمای تو بود که از لحظه به لحظه کارات از نوزادی تا الان گرفته بودم فیلمای مسافرتامون و فیلم های تولدات همه و همه بابایی کامپیوتر و برد بیرون که ببینه می تونن ریکاوری کنن یا نه تا دیروز یه کم امید داشتم که حداقل یه چندتایی از فیلمات برگردن اما دیروز امیدم نا امید شد چون ریکاوری هم جواب نداده بود و من باز گریم دراومد آخه نمی دونی چه فیلمایی ازت داشتم از خرابکاریات از بازیات از حرکاتات که تازه یاد می گرفتی ولی همشون پاک شده بودن خلاصه اینکه من خیلی غصه خوردم که دیگه از نی نی کوچولو بودن هیچ فیلمی ندارم اما دیگه کاریه که شد و درس عبرت برای من شد که فیلما و عکسات از این به بعد توی دی وی دی بریزم و نگه دارم .