آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

گل پسر ماماني

بشكن بشكن

1390/4/7 10:35
نویسنده : مامان معصومه
947 بازدید
اشتراک گذاری

ديروز كولاك كرده بودي مامان اول از همه وقتي از مهدكودك اومديم خونه مي خواستم لباسات و عوض كنم نمي ذاشتي مي گفتي (لباس درنيار بريم پارك بازي كينم) بعد هم كه ديدي نه پارك خبري نيست قهر كرده بودي و نمي ذاشتي لباستو در بيارم تازگي ها قهر مي كني مي ري روي ميز عسلي مي خوابي اخه نمي دونم جا قحطه تازه باكلي قربون و صدقه رفتن آشتي كرديم لباساتو عوض كردم رفتي سراغ يخچال آبميوه بخوري تازگي ها آقا شدي مثلا" خودت مي خواي كاراي خودتو انجام بدي ولي هميشه هم خرابكاري مي كني مثل ديروز كه شکلک های شباهنگدريخچال اومدي ببندي شيشه آب ازتوي در يخچال افتاد كف آشپزخانه و خورد شد منم زود تورو از وسط شيشه خورده ها برداشتم البته دعواتم كردم كلي طول كشيد تا اونجارو تميز كردم يه شيشه تو پامم رفت كه ديدم صدات از پاي تلويزيون مي ياد مي گفتي (ماماني بدو بيا افتاد شكست) ديگه منم كلي عصباني شدم اومدم ديدم بله آقا رفته سي دي بزاره گوي هاي دكوري ميزو انداختي شكوندي منم ديگه اينقدر دعوات كردم يدونه هم البته زدم روي دستت مشغول تميز كردن ميز شدم تازه بامزه اينجا كه وقتي بابايي از سر كار اومده بود رفتي به بابايي گفتي (بابا برام جايزه اريدي) بابا عباس گفت آره عزيزم امروز پسر خوبي بودي تو هم با كمال اعتماد به نفس گفتي (آراه پسر خوبي بودم ) بعد رو كردي به من گفتي (مگه نه) منم با تعجب گفتم آره پسرم ماه بوده فقط امروز يكم شيطون گولش زده.تو هم اومدي محكم بغلم كردي بوسم كردي گفتي (مامان دوست دارم)منم بوست كردم گفتم منم عاشقتم  بعد رفتي جايزتو از بابايي گرفتي.

اينجا كلي گريه كردي كه بريم پارك البته با ماشين پليسات

قهر

اينجاهم ديدي پارك خبري نيست قهر كردي

قهر

قهر

اينجاهم آشتي كردي  البته زير مبل

آشتي

اينجا هم بعد از خرابكاريها و شكستنات مشغول خونه سازي با مداد رنگيات شدي

خونه سازي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان تارا - سارا
7 تیر 90 11:50
آفرین پسر گل با این همه شیطونی و قهر و آشتی.
خیلی شیطونیها. راستی مامان گل هوس نکردی واسه آریا جون یه داداش یا خواهر بیارید.2 یا 3 سال تفاوت سنی خوبه ها.


واييييييييييي نه همين يكدونه براي صد پشتم بسه
پرستو
7 تیر 90 12:53
الهي قربونت برم من ماماني چطور دلت اومد بزني روي دستش قربون اون قهر كردن بامزت بشم من خدا جانم چقدر اين بچه بامزست
وحیده مامان پارسا
7 تیر 90 13:16
آفرین به این اعتماد به نفس


مي بيني خاله
مامان رها
7 تیر 90 13:50
قربونت من هم لینکتون کردم عزیزم عکس گریه کردنش حالم رو خراب کرد خاله قربون اون چشمای قرمزت بشم من


مرسي خاله مهربون
مریم
7 تیر 90 14:28
سلام عزیز دل خاله
چقدر نگاهات دوست داشتنی هستن
مامانی فقط خدا بهمون صب ربده از گل کاریهای این گلدونا
منم وقتی عصبانی میشم می زنم روی دست دیانا ولی بعدش عذاب وجدان میگیرم
بوسسسسسسسسس برای آریای خوشگل و بلا


واقعا كه صبر ايوب لازم داريم
منم هميشه پشيمون مي شم و دچار عذاب وجدان شديد
خاله مهشيد
7 تیر 90 14:40
الهي من بميرم براش چرا زدي رو دستش مامانش
جيگرشو بخورم كه اينقدر نازو دوست داشتنيه





مرسي عزيزم
میثم
7 تیر 90 14:56
بچت عاشق شده معصومه
چرا دعواش کردیی بچموووووووو؟؟؟
بچه مهم تره یا شیشه؟؟
فقط یه بار دیه ببینم آریا رو دعواش کردی میشه دوبار که میبینم دعواش کردی




واي يعني مي گي عاشق شده حالا چيكار كنم ؟

كتك مامان گله دايي خان هركي نخوره ....؟

شيشه؟!البته بچه كه شيشه نره توي دست و پاش

مي گم دايي چند بار ديگه مي تونم دعواش كنم تا چوب خطم پر بشه و تو رگ داييت گل كنه و بياي انتقامش و ازم بگيري بگو كه حساب كار دستم باشه



میثم
7 تیر 90 16:10
میتونم الان یه عکس باهاش بگیرم که بعدا سرش شلوغ شد که نمیشه

آریا جونم بگو بگو مشوقت دایی جون میثم بوده
بگو مامانی فقط دعوات میکرده


الانم براي عكس گرفتم بايد وقت قبلي داشته باشي
نه ديگه نبايد يادش بمونه مامان دعواش ميكرده كه
عمه ی امیرحسین
7 تیر 90 18:13
واااای چه پسره نازی دارید هزارماشالا . اون عمسی که گریه کرده خیلی نازه با اون چشماش جیگر آدمو میسوزونه
مامان حسنی
7 تیر 90 19:30
سلام مامان اریا جان ممنونم که به ما سرزدین خوشحالمون کردین ماشالله چه پسرنازوبامزه وباهوشی دارین خدا حفظش کنه بااجازه لینکتون کردم که بتونم بیام بهتون سربزنم


مرسي عزيزم منم لينكتون كردم
atefeh
7 تیر 90 20:10
ghorbonesh besham ke inghadr naz o sheitone
نسرین مامان هلیا
7 تیر 90 21:39
سلام عزیزمالهی قربون این آریا جونم برم که هم قهرش شیرین وهم خرابکاریاش
خانمی مرسی که جویای احوالم هستی حتما بزودی با خبرهای جدید میام پیشتون


فقط زوده زود بيا عزيزم كه من طاقتم كمه
مامان آبتین
8 تیر 90 8:16
سلام ، ماشاالله به این گل پسر ناز، ممنون که به وبلاگ آبتین سر می زنی. آریا جون بعنوان دوست آبتین به وبلاگش لینک شد


مرسي عزيزم آبتينم همينطور
مامان آبتین
8 تیر 90 8:17
سلام ، من و آبتین از شکل قشنگی که برامون فرستادید ممنونیم .خیلیییییی ناز بود


خواهش عزيزم قابل آبتين گل و نداشت
مهرانه مامان مهرسا
8 تیر 90 8:45
سلام ماماني پسر نازي دارين خيلي بامز ست وب قشنگي هم درست كرديد با اجازه لينكتون كردم


مرسي عزيزم نظر لطفته گلم منم با افتخار لينكتون كردم
مونا مامان گلسا
8 تیر 90 11:12
سلام
امان از دسته شیطونی های این نی نی ها . عزیزم عکسی که گریه کرده چقدر مظلومه


واقعا" هميشه همينطوري خودش مظلوم مي كنه كه من كلي عذاب وجدان مي گيرم كه چرا گريشو در آوردم
مامان کیمیا
8 تیر 90 12:50
سلام گلم
مرسی از لطفی که به من و دخترم داری
روی ماه پسرت را می بوسم واقعا پسر گلی داری خدا برات حفظش کنه

من هم وقتی از دست کیمیا عصبانی میشم میزنم روی دستش ولی یک ثانیه بعد دستش را می بوسم وازش معذرت خواهی می کنم تاامروز 2 بار این کار را کردم وخیلی عذاب وجدان دارم منم با اجازه تون لینکتون کردم

حالا خوبه بچه ها مهربونن و تلافي نمي كنن


مامان پارسا
9 تیر 90 21:05
ایشالا همیشه لباش خندون باشه گل پسر نازت
مامان ماهان
12 تیر 90 10:44
ای جان
چقدر گریه کردنش نازه
راستی ماهان و آریا یه جا باشن کولاک میکن
ههههههههههههههههههه


چي مي شه اگه دوتاشون يه جا باشن وايييييييي