آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

گل پسر ماماني

تعطيلات آريا در پارك

1390/4/11 14:29
نویسنده : مامان معصومه
5,200 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه ماماني بعد از مهد كودك با خاله مهشيد تو و پرهام و برديم خانه بازي البته قبلش پرهام برديم دكتر كه تو شروع كردي به رجز خوندن كه پرهام داريم مي بريم آمپول بزنه پرهامم گريه كه نريم دكتر امپول بزنيمsmilies2 هركاري مي كرديم تو ول كن نبودي و همش پرهام و اذيت مي كردي كه الان مي ريم تو آمپول بزني پرهام گريه مي كرد تو هم از اينكه پرهام و مي ترسوندي مي خنديدي smilies2بعد از دكتر رفتيم شما دوتا يه ته بندي كردين كه اونجا هم ساندويجي رو روي سرتون گذاشته بودين توي خونه بازي هم اينقدر شيطوني كردي كه نگو ديگه هركي اونجا بود نظر مي داد كه تو شيطوني و زرنگ پرهام ترسو و تنبل چون زياد بازي نمي كرد مگه دل مي كندي كه بريم خونه آخر بابايي از سر كار اومد همونجا دنبالمون رفتيم بيرون شام بخوريم كه برگشتني جلوي اسباب بازي فروشي تو خيلي مستقل سرتو انداختي و رفتي توي مغازه براي خودت يه اسباب بازي جعبه ابزار برداشتي بعد رو كردي به بابايي گفتي (بابايي اين خوبه مگه نه بيا پول بده) فروشنده كه اينقدر خنديد گفت چه بچه مستقلي بعدم خودت اومدي بيرون اصلا" منتظر نشدي بابايي پولشو حساب كنه پنج شنبه هم به پيشنهاد تو دوباره رفتيم پاركktmj_9037 اونجا هم كلي بازي كردي و موقع برگشت براي خودت اسباب بازي بن تن خريدي با شخصيت هاش تازه بازم گريه مي كردي كه نريم خونمون بازم بازي كنيم ولي با اسباب بازي هات گولت زدم كه بريم خونه با بن تنت بازي كنيم خلاصه كه تعطيلات به ميل تو رفتار كرديم تا بهت بيشتر خوش بگذره آخه ماماني مي دوني يكم عذاب وجدان دارم چون هرشب موقع خواب مي گي (ماماني نرم مهدكودك بمونم پيشت توي خونه خاله مژگان و دوست ندارم ماماني دوست دارم ) از اينجور حرفا براي همين گفتم اين آخراي هفته بيشتر بگردونمت و جايزه برات بخرم تا كمتر بهونه رفتن مهد بگيري.motherday69

اينم عكساي چهارشنبه كه با خاله مهشيد و پرهام رفتيم خانه بازي

آرياxsgs_14007

آريا و توپ

اينجا هم سوار سرسره بادي شدين كه وقتي تو بپر بپر مي كني پرهام مي ترسه به مامانش مي گه بگو نپره تو هم ادا در مي ياري براي خاله كه بهت مي گه آريا يواشتر بپر

آرياxsgs_23019

پرهام ترسيده

پرهام

آريا

اينجا هم براي مامان مثلا" موش شدي

موشxsgs_23035

توي اين عكسم با پرهام مسابقه گذاشتين كه هركي زودتر رسيد بالا وقتي تو زودتر رسيدي با پا مي زدي به پرهام تا اون نتونه بياد بالا

آريا

توي اين عكست هم داري با ابزار كاري كه خريدي ماشينتو تعمير مي كني

تعميرگاه آريا

اين سري هم عكساي پارك رفتن پنج شنبه

آريا

آرياxsgs_18047

آريا

اينجا هم داري بلال مي خوري جالب اينجا كه هر يه گازي كه از بلالت مي زني كلي هم به من تعارف مي كني كه (ماماني بيا الال بخور) منم با كلي كلك كه مثلا" گاز زدم گولت مي زنم تا راضي بشي

آريا

اينم عكست با اسباب بازي بن تنت كه طاقت نياوردي تا خونه صبر كني همون جا توي پارك بازش كردي

آرياxsgs_20030

اينجا هم جنگ بين آتيشيه و چهاردسته

آريا

توي اين عكستم تمام عروسكاتو كنارت خوابوندي با هم كارتون بن تن ببيني كه خوابت برد البته تا تو خوابت ببره ساعت سه و نيم نصف شب بود ولي دلم نيومد از اين صحنه عكس نگيرم

آريا و دوستانgif_icon450

اينم عكساي جمعه

توي اين عكس داري كاميونتو تعمير مي كني بعد كه درست شده مثلا" عروسكاي بن تن و شخصيتاشو چيدي توش مي گفتي (مامان ماشينم درست شد بريم با بن تن و آتيشيه و چهاردستم پارك)

تعمير گاه آريا

آرياxsgs_18025

آريا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)

مامان نازدونه ها
11 تیر 90 17:54
همیشه به تفریح عزیزم الال هم نوش جون گل پسر
میثم
11 تیر 90 22:20
سلام آبجی خوبی خوشی؟
مرسی آره خیلی قشنگه
گلدون نی که باغچه س خب غذاشون همین چیزاس دیه
یا خدا! پس خدا رو شکر پیشت نیستم
مرسیآره بعضی مواقع بعد از دیر شدن میفهمیم دیر شد
نه دیه مرده بامرام بوده نخواسته صبحونه رو بی خونوادش بخوره
ایییییین جمله ی منه
دوستون دارم خیلی زیاد:
*


ماهم خيلي دوست داريم
:
*


میثم
11 تیر 90 22:27
یه سوال بزرگ!!
اون عکس رو توپ رو چطوری انداختی؟؟؟!!!
یه نیشکون میگرفتی تا امپول پرهامو اذیت نکنه
عکس موشه باحال شد
عکس نازی شدم
مخصوصا عکسای تو گل و کنار شکلک بادکنک
ای جوووونم گلم چه ناز خوابیده
من بودم پیشش با با تمام قدرت لپشو میکندم
این عکس آخری داره به داییش نیگا میتونه


آدم بايد عكاس ماهر باشهD:
چشات خوشگل ديده عزيزم
اونوقت بيدار مي شده تا صبح بايد نگهش مي داشتي
مامان کیمیا
12 تیر 90 7:41
سلام
مرسی از اینکه به ما افتخار میدی و سر مزنی .

خوش به حالتون که بابای شما پیشتونه الهی همیشه شاد و باهم باشید و اشیونتون هرروز گرمتر باشه
همیشه به گشت و گذار و شادی


مرسي كه به ما سر مي زني عزيزم
من پدر چهر سال پيش فوت كرده گلم
helia & Sarah
12 تیر 90 9:14
عزیز دلم خیلی ممنون از اینکه به ما سر زدی
خیلی وبلاگ پرباری داری خدا پسرتو حفظ کنه ماشاله خیلی موشه از طرف من ببوسش
تولد پسرت هم خیلی نمونده باید به فکر باشی


من كه از فروردين تا حالا تو فكر تولد و تداركاتشم
سمیرا مامان سپهر
12 تیر 90 9:25
اعظم مامان سپهر
12 تیر 90 10:00
الهي بگردم چرا بچه‌ها اينقدر دير با مهد كودك اخت ميشن و دوست دارن تو خونه باشن كنار ماماناشون!!
هميشه به تفريح و شادي آريا جوونم


واقعا" هيچي جاي مامانو براشون نمي گيره براي همين خودشون و لوسم مي كنن
میثم
12 تیر 90 10:01
خدایا
عزیزی دارم که شایسته محبت است و یادش مایه آرامش جان
معدن خیر است و دارنده پاکترین و زیباترین خصوصیات
پس ای خدای من اکرامش کن و بر صفات نیکویش بیفزای و سلامتش دار

برای آجی دل دل دلم که داداشو تنها نمیذاره:
X
جون ناقابل من فدایت / دوســـت دارم تا مـــــــــرز بــــــــــــــــــــــی نــهایـــــت



زیباترین حکمت دوستى، به یاد هم بودن است، نه درکنار هم بودن،…
پس همیشه بیادتیم داداشی[بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
به چند زبان دنیا می گم دوست داریم
English – I love you
Farsi – Doset daram
German – Ich liebe dich
French – Je t’aime, Je t’adore
Hindi – Hum Tumhe Pyar Karte hae
Italian – Ti amo
Sindhi – Maa tokhe pyar kendo ahyan
خوب بسه دیگه بقیشو نمی گم می ترسم سردیت کنه
میثم
12 تیر 90 10:02

احتمالاً با پارک اشتباه گرفته

پس نتیچه میگیریم همه ی مردا. .. زن و بچشونو رو تو ماشین تنها میذارن، درست گفتم؟


نتيجه اينه كه همه ي مردا فراموش كارن و بي دقت


مادر نیایش کتاب آفرینش
12 تیر 90 10:19
سلام مامان مهربون . چه پسر نازی دارین . خدا حفظش کنه . آریا جون به من هم بلال می دی بخورم ؟ آخه من خیلی الال دوست دارم . دوستت دارم . باز هم به من سر بزن خوشحال می شم .
مامان آبتین
12 تیر 90 10:26
گل پسر ناز ، الهی آبتین منم مثل آریا جون بشه. می بوسمت گل پسر
helia & Sarah
12 تیر 90 10:36
من دوباره اومدم سلامممممممممم اومدم بگم که با افتخار لینکیدمتون اگه شما هم افتخار دادین لطفا" با نام "خورشید زندگی" پلیز
مامان ماهان
12 تیر 90 10:47
به به چه عروسکای نازی داره میبینم که حسابی بهت خوش گذشته آریا جونم آفرین مهندس کوچولو که ماشینش و درست میکنه
پرستو
12 تیر 90 11:11
وااااااااااااااي خدااااااااااااااااااااجون چه عكساي خوشگلي چه پسر نازي خاله قربونش بره بوسسسسسسسسسسسسسسسس عاشقتم عزيزم
مریم
12 تیر 90 11:29
سلام عزیز خاله تو چقدر ناز شدی با این عکسهای خوشگل دست مامانی هم درد نکنه خدا رو شکر که خیلی بهت خوش گذشته و کلی بازی و اسباب بازی خریدی مبارکت باشه عزیز دلم بوسسسسسسسس برای آریای زرنگ
سيدمهدي
12 تیر 90 13:45
_________00___00________________ _______________00_____00_______________ ______________00_______00______________ _____________00_________00_____________ 00000000000000___ سلام____000000000000000 __00_________0ستاره خوشگل0__________00__ ____00________0برای خوندن0 ________00___ ______00_____0پست جديدم 0_____00______ ________00_____0 به وبلاگ0 ______0 0_______ __________00___0آپ شده من0___00_________ _________00_____دعوت شدي! ____00_________ ________00________0000________00_______ _______00_______00____00_______00______ ______00_____00__________00_____00_____ _____00___00________________00___00____ ____0000________________________0000___ ___000____________________________000__
مامان زهرا نازنازی
12 تیر 90 15:30
ممنون از حضوره سبز و صمیمی تون
مامان محمدجوادگل
12 تیر 90 15:57
سلام
عزيزم آريا جون از دور روي ماهت رو مي بوسم


باشه چشم حتما
مامان پرهام
13 تیر 90 0:42
سلام دلم برای پرهام تون سوخت!راستی منم برای پسرم از اون تاپ قهوه ای خریدم خیلی نازه! ایشاللا همیشه به آقا پسری خوش بگذره
مریم(مامان روشا)
13 تیر 90 2:13
سلام به معصومه ی عزیزم دوست ویار غمخوارم هزار ماشالا به آریای نازم خدا بهت ببخشه
من لینکت کردم و از این به بعد مرتب بهت سر میزنم اون شعری که برام فرستادی رو برای کتاب ی که برای برادرم سفارش داده بودیم تا روز چهلم به کسانی که مارو همراهی کردن هدیه بدیم که چندتا از سوره های قران توشه به همراه عکش و شعر قشنگی که تو نازنین برام فرستادی تا هرکس از کتاب استفاده میکنه برای علی هم فاتحه بفرسته کاش بهت دسترسی داشتم و یکیش رو بهت میدادم بهر حال بازم ازت ممنونم عزیزم و میبوسمتون

مرسي عزيزم من خيلي خوشحالم كه منو دوست خودت مي دوني خدا برادرتو بيامرزه منم خيلي دوست داشتم يكي از اون كتابارو داشته باشم ولي براي شادي روح برادر نازنينت هروقت وارد سايتت شدم فاتحه مي خونم عزيزم
منم لينكت كردم گلم
مهرانه مامان مهرسا
13 تیر 90 8:33
سلام گل پسر ناز چطوره بوس بوس هزار تا بوس براي اون پسر خوشگل و شيطون
mamane amir ali
13 تیر 90 9:33
che axhayeh ghashangi.arya joon naziiiiiiiiiiiiiiii.
mersi az mohebatet az nazaratet.boosssssssssssssssss


خواهش مي كنم گلم
mamane amir ali
13 تیر 90 9:34
ishalah hamisheh be shadi va gardesh.shad bashin.boosssssssssssssssss
سيدمهدي
13 تیر 90 10:09
سلام. صبح خواهري عزيزم بخير .مرسي كه اومدي . شما هم آريا جان رو ببوس .يه چيزي ميخواستم در باره آريا جون بگم .ترسيدم يه كم دلخور بشيد


نه عزيزم دلخور نمي شم دوست دارم راحت باشي درست مثل يه برادر
مامان رها
13 تیر 90 10:47
سلام عزیزم امیدوارم همیشه خوش و خرم باشین و به آریا جون خوش بگذره من هم مثل شما هستم و آخر هفته ها در بست در اختیار رها هستم راستی مامان آریا یکی از مزیتهای مهد همین استقلال بچه هامون شده رهای من هم کاملا مستقل و اصلا هم اهل ترس نیست و گریه هم چی بشه ..........برا هرچیزی گریه نمیکنه
خاله سميه
13 تیر 90 11:42
ناز بشه اين آرياي شيطون و نازم كه اينقدر هم خوش عكسه .
اون عكسش تو پارك كه تو استخر توپ ازش انداختي خيلي باحال شده.


مرسي خاله سميه
مامان ارشيا
13 تیر 90 13:35
انشالله هميشه به شادي و پارك
عكسا عالي بودخصوصي پسورد رو براتون ميزارم


مرسي گلم
عمه ی امیرحسین
13 تیر 90 15:56
واسه آقا آریای گل


مرسي عمه جون
میثم
13 تیر 90 16:40
سلام آجی گلم
نه! بنده خدا بفکر زن و بچه ش بود، دیدی بخاطشون صبحونه نخورد
چی میکشن؟؟! کراک؟! شیشه؟! کریستال؟! قبلمه؟!
چه کاریه داداشی؟! خب یه دفعه بگو خدایا بادقتشون کن



نه ما ازدست آقايون فقط حرص مي خوريم
مامان تارا - سارا
14 تیر 90 8:08
آفرین پسر گل چه عکسای باحالی داشتی. ماشین هم که تعمیر میکنی؟
نازنین نرگس نفس مامان
15 تیر 90 2:13
چه پسر ناز و مستقلی عزیزم درسته که شما رئیسی ولی پرهام گناه داره هاخوش باشی ناز پسمل
مامان کیمیا
15 تیر 90 11:39
خدا رحمت کنه پدرتون را و عمر پر بار و باعزت به خانواده تون بده ولی منظور م بابای آریا بود گلم
ببخشید اشتباه از سمت من بوده و منظورم را درست نرسوندم


خواهش عزيزم
مامان احسان
15 تیر 90 12:31
مامان حسني
18 تیر 90 11:27
سلام خوش بحال آقا آريا كه حسابي خوش گذرونده دست مامان جونش دردنكنه
میلاد
26 مرداد 90 13:28
اخی
چه بچه لوسی بشه در اینده
یه کم توجهات رو کمتر کنید تا فردا بتونه رو پای خودش وایسه


مرسي از راهنماييتون