تعطيلات آريا در پارك
چهارشنبه ماماني بعد از مهد كودك با خاله مهشيد تو و پرهام و برديم خانه بازي البته قبلش پرهام برديم دكتر كه تو شروع كردي به رجز خوندن كه پرهام داريم مي بريم آمپول بزنه پرهامم گريه كه نريم دكتر امپول بزنيم هركاري مي كرديم تو ول كن نبودي و همش پرهام و اذيت مي كردي كه الان مي ريم تو آمپول بزني پرهام گريه مي كرد تو هم از اينكه پرهام و مي ترسوندي مي خنديدي بعد از دكتر رفتيم شما دوتا يه ته بندي كردين كه اونجا هم ساندويجي رو روي سرتون گذاشته بودين توي خونه بازي هم اينقدر شيطوني كردي كه نگو ديگه هركي اونجا بود نظر مي داد كه تو شيطوني و زرنگ پرهام ترسو و تنبل چون زياد بازي نمي كرد مگه دل مي كندي كه بريم خونه آخر بابايي از سر كار اومد همونجا دنبالمون رفتيم بيرون شام بخوريم كه برگشتني جلوي اسباب بازي فروشي تو خيلي مستقل سرتو انداختي و رفتي توي مغازه براي خودت يه اسباب بازي جعبه ابزار برداشتي بعد رو كردي به بابايي گفتي (بابايي اين خوبه مگه نه بيا پول بده) فروشنده كه اينقدر خنديد گفت چه بچه مستقلي بعدم خودت اومدي بيرون اصلا" منتظر نشدي بابايي پولشو حساب كنه پنج شنبه هم به پيشنهاد تو دوباره رفتيم پارك اونجا هم كلي بازي كردي و موقع برگشت براي خودت اسباب بازي بن تن خريدي با شخصيت هاش تازه بازم گريه مي كردي كه نريم خونمون بازم بازي كنيم ولي با اسباب بازي هات گولت زدم كه بريم خونه با بن تنت بازي كنيم خلاصه كه تعطيلات به ميل تو رفتار كرديم تا بهت بيشتر خوش بگذره آخه ماماني مي دوني يكم عذاب وجدان دارم چون هرشب موقع خواب مي گي (ماماني نرم مهدكودك بمونم پيشت توي خونه خاله مژگان و دوست ندارم ماماني دوست دارم ) از اينجور حرفا براي همين گفتم اين آخراي هفته بيشتر بگردونمت و جايزه برات بخرم تا كمتر بهونه رفتن مهد بگيري.
اينم عكساي چهارشنبه كه با خاله مهشيد و پرهام رفتيم خانه بازي
اينجا هم سوار سرسره بادي شدين كه وقتي تو بپر بپر مي كني پرهام مي ترسه به مامانش مي گه بگو نپره تو هم ادا در مي ياري براي خاله كه بهت مي گه آريا يواشتر بپر
پرهام ترسيده
اينجا هم براي مامان مثلا" موش شدي
توي اين عكسم با پرهام مسابقه گذاشتين كه هركي زودتر رسيد بالا وقتي تو زودتر رسيدي با پا مي زدي به پرهام تا اون نتونه بياد بالا
توي اين عكست هم داري با ابزار كاري كه خريدي ماشينتو تعمير مي كني
اين سري هم عكساي پارك رفتن پنج شنبه
اينجا هم داري بلال مي خوري جالب اينجا كه هر يه گازي كه از بلالت مي زني كلي هم به من تعارف مي كني كه (ماماني بيا الال بخور) منم با كلي كلك كه مثلا" گاز زدم گولت مي زنم تا راضي بشي
اينم عكست با اسباب بازي بن تنت كه طاقت نياوردي تا خونه صبر كني همون جا توي پارك بازش كردي
اينجا هم جنگ بين آتيشيه و چهاردسته
توي اين عكستم تمام عروسكاتو كنارت خوابوندي با هم كارتون بن تن ببيني كه خوابت برد البته تا تو خوابت ببره ساعت سه و نيم نصف شب بود ولي دلم نيومد از اين صحنه عكس نگيرم
اينم عكساي جمعه
توي اين عكس داري كاميونتو تعمير مي كني بعد كه درست شده مثلا" عروسكاي بن تن و شخصيتاشو چيدي توش مي گفتي (مامان ماشينم درست شد بريم با بن تن و آتيشيه و چهاردستم پارك)