اثر جدي آريا پيكاسو
ديروز ماماني اومدم مهد ديدم اثر جديدتو زدن رو برد همچين با ذوق نقاشيتو نشونم مي دادي مي گفتي (ماماني ابين هندونه اشيدم) منم كلي تشويقت كردم بعد جالب اينكه همش در مورد پرهام مي خواستي يه اخباري بدي كه من متوجه اون كلمه اي كه تلفظ مي كردي نمي شدم وقتي رسيديم خونه لباساتو در آورم تو باز شروع كردي گفتي (مامان پرهام اردمابوده)باز من متوجه نشده بود با كلافگي از اينكه متوجه نمي شم چي مي گي بغلت كردم نشوندمت روي پام گفتم پرهام چي شده بود از اونجا كه تو ديدي من هيچ جوري منظورت و متوجه نشدم خيلي بامزه شروع كردي با پانتوميم منظورتو گفتن جالب اينجاست كه خيلي جالب با حركاتت منظورتو بهم مي فهموندي.شدي دكتر و شروع كردي به معاينه كردن خودت بينشون هم مي گفتي (پرهام اورديم دكتر آمپول زد اردا خورده)بعد در حين گفتن اين كلمات دستتو مي ذاشتي روي دلت مثل گوشيه دكتره بعد دهنتو باز كرده بودي دستتو بردي توي دهنت درست كاراي دكترو هنگام معاينه پرهام و داشتي انجام مي دادي.
تازه من متوجه شدم كه داري از اون موقع تا حالا مي گي پرهام سرما خورده درست از موقعي كه از مهد تحويلت گرفتم تا خونه تكرار مي كردي و مامان متوجه نشده بودم تا رسيديم خونه و اجراي پانتومين.
به من مي گن مامان باهوش.
تو از تنها چيزي كه مثلا" مي ترسي آقا مخمليه (اين آدم هايي كه مي رن توي عروسكاي بزرگ براي تبليغ رستوران ها) ديروز رفته بودي توي تختت مي خواستي از روي ديوار عكساتو برداري من اومدم مثلا" دعوات كنم بعد برگشتي به من مي گي( مامان برو بيرون آقا اخملي مياد مي خورتت) منم خندم گرفته بود تو هم خيلي با مزه جدي با دست زدي به تختت كه صدا در بياد بعد گفتي ( اخملي بيا مامان بخور) درست كاري كه من خودم وقتي مي خوام تورو مثلا" بترسونم انجام مي دادم ديگه از خنده داشتم منفجر مي شدم تازه اينجا متوجه شدم كه تو از مخملي هم نمي ترسي فقط مامان و فيلم مي كني.
شب بابايي كه اومد خونه لگوتو آوردي بازي كني بابايي برات دروازه درست كرده بود تو هم گير دادي به مامان كه (بيا شوت بازي كنيم) موقع بازي اول من دروازه بان بودم تو هم مثلا"تند تند گل مي زدي بعد كه نوبت تو شد رفتي نشتي توي دروازه گفتي(مامان نمي زام گل بزني) واقعا"هم نتونستم گل بزنم چون جايي براي شوت كردن نبود ديگه بعد از اينكه از فوتبال خسته شدي جنگ بين بن تن (آريا) و عبوتي (مرد عنكبوتي يا همون بابا) شروع شد تازه بين جنگتون به منم مي گفتي ( مامان بيا آتيشيه بشيم بابارو بكشيم) ديگه من جاي تو خسته شده بودم مامان موقع خواب هم با شرمندگي چون خيلي خسته بودم از تو زودتر خوابم برد و نفهميدم كي خوابيدي.
اينم جديد ترين اثر آريا پيكاسو
آريا فوتباليست
حالا اگه مي توني گل بزن
دروازه بان ماهريه بچم قربونش برم