آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

گل پسر ماماني

آريا بابا مي شود

1390/4/20 9:46
نویسنده : مامان معصومه
1,028 بازدید
اشتراک گذاری

ديروز دايي عابدين اومده بود خونمون شب داشتي بازي مي كردي تو شدي بابا دايي عابدين ني ني و بابايي هم مغازه دار منم اين وسط نقش مترجم جناب عالي رو بازي مي كردم و حرفاتو براي دايي و بابايي ترجمه مي كردم.         ktmj_2017   دايي عابدين:بابايي برام سك سك مي خري               آريا:اگه پسل اوبي باشي ايخرم     بعد رفتي پيش بابايي              آريا:آقا سك سك داري           بابايي:بله بفرمايين پولش         بعد تو دست كردي توي يقه لباست مثلا" پول در آوردي دادي بابايي سك سك بردي براي دايي بعد خيلي بامزه با صدا شروع كردي به باز كردن          آريا: چيك چيك چيك              رو كردي به دايي عابدين      آريا: سي دي دراومبد         بعد مثلا" سي دي رو گذاشتي توي دستگاه رو كردي به دايي عابدين گفتي    آريا: نشون نيدي خوابه(خرابه)   دايي هم مثلا" گريه كرد كه پفك مي خوام تو هم رفتي دوباره سمت مغازه   آريا: آقا پفك دارين                  بابايي: بله چند تا              بعدتو روكردي به دايي عابدين گفتي           آريا: نيفروشه ايگه اوفك بده (ميگه پفك بده)           ديگه من اينقدر خنديدم smilies2درست حرف منو زدي موقعيكه خودت پفك مي خواي و من بخاطر اينكه پفك خوب نيست برات نمي خرم بازم دايي عابدين ولخرج ازت شام خواست و تو پدر نمونه راهي شدي سمت مغازه   آريا:آقا زيتون ايخوام،‌ماست داري،نوبابه(نوشابه) اده    بابايي هم مثلا" داشت دونه دونه همه رو بهت مي دادكه دوباره تو رو كردي به بابايي       آريا: آقا ازارشون تو اوشنما(بزارشون توي مشمع)              بابايي داشت مي خنديدktmj082 كه خيلي جدي رو كردي بهش گفتي     آريا: آقا نخند شام اده ارم ني ني شام ايخواد (شام بده برم)   smilies1      بابايي خندش بيشتر شده بود تازه ماهم به بابايي مي خنديديم كه تو خيلي جدي دعواش كرديsmilies2 شامتونو كه خوردين روكردي به دايي عابدين       آريا: ني ني اخوابيم صوب شه اريم اهد اودت(بخوابيم صبح بريم مهدكودك)             بعد جالب اينجا كه وقتي توي بازي خوابيدين تو واقعا" خوابت برد چون دايي داشت صدات ميكرد كه بابايي پاشو صبح شد ديديم تو جواب نمي دي اومديم ديديم بله آريا واقعا" خوابش بردهktmj_2016(واقعا"‌رفته توي نقشش)

اينم عكس

اينجا واقعا" با لبخند خوابت برده بود البته ساعت يازده شب بود كه بابا شده بودي

عزيز مامان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

شبنم مامان عسل
20 تیر 90 11:07
عزیزم چقدر ناز خوابیده چقدر خوب که با لذت این بازی به خواب رفت. شاید هم خوابشو دیده؟
مامان روان شناس
20 تیر 90 11:24
قربون نقش بازی کردنت برم. مشخصه که هوش بالایی داری
مامان روان شناس
20 تیر 90 11:30
چه جالب وقتی من داشتم وبلاگت رو می خوندم همون زمان شما هم داشتی وبلاگ نائی رو می خوندی. از قدیمم گفتن که وبلاگه که به وبلاگ راه داره


واقعا"‌همنطوره
مامان رها
20 تیر 90 11:30
سلام مامان آریا جون قالب جدید مبارک
الهی خیلی بازی آریا باحال بود روشو ببوس


مرسي خاله جوني
فهیمه مامان پرهام
20 تیر 90 11:36
وای معصومه جون چقدر خندیدم
ماشااله خیلی با مزه بود مخصوصا" مرحله آخر بازی
در ضمن ممنون برای لینک و شرمنده نمی دونم چرا فکر کردم مشهدی هستین؟؟!!


اشكال نداره عزيزم شما كجا زندگي مي كنين؟
مادر نیایش کتاب آفرینش
20 تیر 90 11:45
سلام آریا جون من اومدم . بوس بوس بوس .
فهیمه مامان پرهام
20 تیر 90 11:46
الان تازه جواب کامنت قبلیم رو دیدم : عزیزم مسابقه مون توی پست " پرهام و سرگرمی ِ" حتما" بیا
مامان آبتین
20 تیر 90 12:52
الهی بخورم این پسر شیرین زبونو .چقدر ناز خوابیده این گل پسر.الهی همیشه شاد و خندان باشی
مامان زينب
20 تیر 90 13:27
الان اين همون خنده ي طبيعيه يا صحنه سازي شده


نه واقعا" خوابه خاله جون ولي مثل اينكه دنباله بازيشو توي خواب داره انجام مي ده
مامان ماهان عشق ماشین
20 تیر 90 13:32
چقدر شیرین و بامزه.
مامان پارسا
20 تیر 90 15:43
چه نااااااااااااااااز خوابیده
تینا بیدی
20 تیر 90 17:20
کلی خندیدم، چه بامزه بود بازیشون. الهی چه ناز خوابش برده آدم دلش می خواد بخورتش تو خواب.
mamane amir ali
20 تیر 90 17:45
salam.mersi aznazaratetoon.va be ma sar mizanid.mamnooonam.


خواهش مي كنم خاله جون
mamane amir ali
20 تیر 90 17:46
afarin khaleh joonam.dige mard shodia.movafagh bashi.boossssssssssssssss
میثم
20 تیر 90 19:59
سلام آجی نازنین و مامان خواهر زاده ای خودم
اسب از کجا بیاریم؟ از اون گاری دستی هام میشه ها
خب گوشی میخواتی چیکا؟ یه دوربین بگیری سنگین تری
واتسه من نخوند
هوار تا یعنی چند تا؟؟ یعنی بیشتر از دوست داشتن من میشه


گاري دستي سخته اونوقت يكي بايد هولتونم بده
دوربينم دارم ولي چون گوشيم هميشه دم دستمه با اون عكس مي ندازم كه اونم خدارو شكر كيفيت دوربينش خوبه[رضایت]
هوارتا هم يعني خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيليخيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي بازم هست ولي من خسته شدم خودت بدون ديگه اندازه دنيا پس ديدي از تو بيشتره[بوسه][بوسه]
atefeh
21 تیر 90 1:43
واااااااای که چقدر بامزه است این آریا
ولی مترجم خوبی هستی هااااا
ببین چه ناز خوابیده هیچ غمی نداره


چه كار كنم ديگه وقتي مامان شدي تازه متوجه مي شي فقط مامانا زبون بچه هاشونو مي فهمن
نازنین نرگس نفس مامان
21 تیر 90 3:59
چه شیرین زبون قربون حرف زدنت عزیز دلم فدای خرید کردنت
مهرانه مامان مهرسا
21 تیر 90 6:58
سلام عزيز خاله با اون اوشنما گفتنت قربون اون خوابيدنت خيلي عسله
مامان کیمیا
21 تیر 90 10:10
سلام عسلم چقدر شیرین زبونی خاله قربونت بره تویک گوله نمکی دلم می خواد کیمیا هم زود زبون باز کنه چقدر این عکست بامزه و نازه
اعظم مامان سپهر
21 تیر 90 11:36
اي جااااااااااان اگه دختر هم بود خيلي جيگر بوده!! نانازي مننننننننننننننن
عزيزم ممنونم كه اين همه به يادموني شرمنده ميكني
ميام همين روزا...
دوستون دارم مواظب خودتان باشيد


ماهم دوست داريم خاله اعظم
مریم
21 تیر 90 12:11
خوشگل خاله واقعا خوابت برد؟
پس آخرش چی میشه
خوابهای خوب ببینی گل پسر


آره خاله واقعا" خوابيد فكر كنم بقيه بازي هم توي خواب انجام داده
pooye
21 تیر 90 14:43
سلام عزیزم
وبلاگت رو درست حسابی نخوندم
اومدم ازت خواهش کنم به وبم سر بزنی نه برای اینکه آمار بازدیدم بره بالا و ...
نیاز به همفکری دارم و ازت میخوام لطفا سری به تنها ژست وبم بزنی و نظرت رو یا سوالت رو حتما بهم بگی
پیش پیش ممنون


شرمنده خيلي دوست داشتم به وبتون سر بزنم ولي وبتون فيلتره
مامان احسان
21 تیر 90 16:00
من شمارو لینک کردم


سايتتون باز نمي شه فيلتره كه منم شمارو لينك كنم اگه مي شه آدرس سايتتونو برام بزارين
سيدمهدي
24 تیر 90 3:24
ميلادمهدي موعود بر آبجي معصومه و خانواده گرامي مباركباد


عيد تو هم مباراك داداشي خوبم
نمایندگی بیمه سامان
24 تیر 90 20:47
سلام . ممنونم از سایت و مطالب قشنگتون. ایشاا... همیشه سبز باشید. تقاضای تبادل لینک دارم.مرسی از توجهتون.
مامان ماهان
24 تیر 90 21:14
آخه تو چقدر شیرین زبونی ادم دوست داره بخورتت
مامان حسنی
25 تیر 90 0:53
سلام حسابی بهش خوش گذشته فکرکنم توی خواب هم داره خواب نی نی واقای مغازه داررا میبینه ای جانم خاله جون خوابای خوب ببینی


مرسي خاله عزيزم
نمايندگي بيمه سامان
27 تیر 90 13:54
salam. eede shoma ham mobarak.ariae azizam beboosid.esmesham tashih kardam.bebakhshid.


خواهش مي كنم