بازگشت آريا از سفر

سلام سلام ما برگشتيم

جاي همگي دوستان خالي بود خيلي خوش گذشت و دلمون حسابي براتون تنگ شده بود موقع زيارت هم همتون و دعا كرديم

ماه مبارك رمضان بر همگي مبارك اميدوارم طاعات و عباداتتون قبول درگاه الهي باشه

سفر ما هم بالاخره به پايان رسيد و خدا رو شكر به خوبي و خوشي تموم شد و خيلي خوش گذشت همسفرامونم (خاله سميرا و عمو اكبر- دايي عابدين) همگي راضي بودن و بهشون خوش گذشته بود به تو شيطونكم كه حسابي خوش گذشت هر روز گردش و تفريح و شيطوني تازه خاله سميرا و عمو اكبر با دايي عابدين هركدومشون به دلايل مختلف كلي برات جايزه خريدن كه تو حسابي كيف كردي ديگه تا يه چيزي مي شد مي گفتي (من پسر خوبيم) اين جمله شده بود  ورد زبونت.

اينم يكسري از عكساي سفرت

عكسات توي قطار

عكسات توي حرم كه روز اول ظهر رفتيم زيارت كه خيلي هوا داغ و سوزنده بود و از اونجايي كه تو تاب تنت بود حسابي دستات سوخته بودن كه به خاطر همين روز هاي ديگه برناممونو عوض كرديم و شبا مي رفتيم زيارت كه هوا خنك باشه تو هم حسابي توي روز اول تو حوض حياط حرم حسابي آب بازي كردي به طوري كه وقتي من از زيارت اومدم ديدم خيس خيسي از لباسات آب چكه مي كرد شانس آوردم لباس اضافه باخودم برداشته بودم

عكسايي كه توي خونه ازت انداختم يا مواقعي كه حاضر شده بوديم و مي خواشتيم بريم بيرون

عكسات توي پديده شانديز

اينم عكسات توي باغ وكيل آباد كه موقع برگشت از پديده رفتيم اونجا خيلي باغ قشنگي بود

عكسات توي موزه نادر كه اونجا حسابي شيطوني كردي تازه موقعيكه رفتيم داخل موزه وسايل نادر و ديدن تو گير دادي كه (شمشير نادر و بدين من بجنگم) حالا ما مي گفتيم نمي شه ولي مگه تو دست بردار بودي براي همين زياد ازت نتونستم عكس بندازم

اينم عكسات توي طرقبه كه بعد از موزه نادر رفتيم اونجا اولش خواب بودي وقتي بيدار شدي موقع بازي خوردي زمين كه پات خون اومد كلي گريه كردي

اينم عكسات توي پارك كوهستان اونجا هم كلي بازي كردي ولي اسباب بازي تاپ پرنده رو سه بار سوار شدي كه بار چهارم هم مي خواستي بازي كني كه من نذاشتم با دعوا آوردمت پايي وقتي اومده بودي پايين از سر گيجه تلو تلو مي خوردي رنگت شده بود سفيد مي گفتي بالا دارم حقم داري درست 45 دقيقه با اون تاپا دور خودت چرخيدي ولي مگه از رو رفتي باز يه بازي ديگه مي دي ديدي مي گفتي (اينو سوار شم)

اينم عكسات توي كوه سنگي اونجا كالسكه سوار شديم كه تو خيلي خوشت اومد بعد هم با بابايي رفتي قسمت اسباب بازيهاش بازي كردن

عكس بستني خوردنت توي اين چند روز اينقدر بستني خوردي كه حد نداشته هر نوعي كه بگي بستني خوردي(ميوه اي ،‌نوني، چوبي، قيفي و.....)

اين عكس هم براي حسن ختام