آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

گل پسر ماماني

آريا شيطونك

1390/5/23 9:42
نویسنده : مامان معصومه
1,814 بازدید
اشتراک گذاری

 

چهارشنبه:چون خاله زهرا افطاري دعوتمون كرده بود تالار مجبور شدم تورو با خودم بيارم اداره كه بعد از اداره بريم خونه خاله زهرا بعد موقع افطار بريم تالار توي اداره كه اينقدر آتيش سوزوندي كه نگو با خودت كلي وسايل بازي آورده بودي ميز خاله روياشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے چون باز تر بود بساطتو اونجا پهن كرده بودي با ماژيك تمام ميز و دستتو نقاشي كرده بودي توي قفسه كارمندا ماشيناتو چيده بودي ديگه حسابي شيطوني كردي موقع رفتن خونه خاله توي ماشين خوابت برد خاله زهرا جوني باز برات يه موتور بن تن خريده بود (مرسي خاله جون دوست داريم)عصري هم باهم رفتيم موزه حيوانات جالب اينكه اولش از حيوونا مي ترسيدين ولي وقتي بهت گفتم اينا خشك شدن تكون نمي خورن تو گفتي (يعني من نِيخورن) گفتم نه عزيزم تو ترست ريخت ولي محدثه باز مي ترسيدشبم موقع افطار توي سالن تو و محدثه كنار هم نشسته بودين هركي از در مي اومد تو لپ محدثه رو مي كشيد و بوسش مي كرد تو سرك مي كشيدي مي گفتي(منم هستم ها) شِکـْـلـَکْ هآے خآنومےبعد همه تورو هم بوس مي كردن ديگه ورد زبون همه شده بودين شما دوتا وروجك كه چقدر شبيه همديگه اينشبم رفتيم خونه خاله زهرا مونديم.

 

EmoticonEmoticonEmoticonEmoticonEmoticon

 

پنج شنبه:صبح قبل از اينكه از خواب بيدار بشيم تو زودتر از همه بيدار شده بودي منم خودمو زده بودم به خواب روتو كردي سمت خاله زهرا خيلي يواش مي گفتي(خاله زهرا دوست دارم ها خاله زهرا دوست دارم) 3Dبعد اومدي توي بغل من دوباره دراز كشيدي اونجا بود كه از فوران احساس كلي چلوندمت طي روز هم كلي با محدثه بازي كردين تو مي شدي بابا بن تنه محدثه هم مامان بن تن يه عروسكم برداشته بودين ني ني تون شده بود خيلي بامزه به محدثه مي گفتي (تو برو سركار من ني ني ببرم مهد كودك) بازيهاتون همه بيشتر شامل مامان بازي و گردش توي پارك و دكتر بازي و خاله بازيشِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے شبم وقتي عمو منصور و بابايي اومدن رفتيم پارك شِـــکـْـلـَکْ هــآے خــآنــــــومـے بعد از پاركم ما برگشتيم خونه خودمون.

 

جمعه:بيشتر با خونه باديت بازي مي كردي البته بازي كه چه عرض كنم خودتو مي زدي به در و ديوارش پرت مي شدين اينور اونور شانس آوردم هنوز توپاي توش و نخريدم وگرنه خونه با توپ يكي مي شد.شبم با بابايي نشستين فوتبال ديدن 3Dوقتي گل مي زدن تو مي گفتي(ديدي من گل زدم) بعد بابايي مي گفته آريا آبيته اونوقت در كمال تعجب و بامزگي تو گفتي شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے(نه قرمزته) در صورتيكه تو رنگ آبي و خيلي دوست داري تا به حالم حرفي جلوي تو از قرمزته و آبيته زده نشده بود ولي بابايي هركاري مي كرد تو بگي آبيته تو هم روي حرف خودت بودي و همش مي گفتي(ببين من گل مي زنم قرمزته) شب هم قبل از خواب بردمت مسواك بزني براي اولين بار خمير دندون برات روي مسواك زدم بعد جالب اينجا كه خودت هنوز بلد نيستي و من بايد برات مسواك بزنم وقتي خودت مي خواي بزني برس مسواكو مي گيري لاي دندون نمي توني تكون بدي بعد اوغت ميگيره وقتي مسواك زدنت تموم شد اومديم بيرون دندوناتو هي نشون مي دادي و مي گفتي(مامان از دندونام اتس بنداز اسواك زده) بعد خوشت اومده بود مي گفتي (بازم بريم اسواك بزنم) 3Dمنم كلي توضيح كه نمي شه بايد روزي سه بار مسواك بزنيم و صبح و ظهر و شب موقع خواب تو هم مثلا" كاملا" متوجه شدي همچين شبيه آدم بزگا كله تكون مي دادي كه يعني داري خوب درك مي كني كه من چي مي گم.

عكساتم چون زياد بودن توي ادامه مطلب گذاشتم.

آريا در اداره

اينجا پسملم مشغول پانچ كردني كلي كاغذ حروم كردي

عشق مامان

اينجا هم وسايلتو روي ميز خاله رويا بساط كردي و مشغول بازي كردني

عشق مامان

اينجا هم براي بقيه كارمنداي دفتر اسباب بازيهاتو گذاشتي توي كاراشون

 عشق مامان

اينجاهم در حال روزه خوري بودي

عشق مامان

اينم آخر وقت بود و تو ول كن نبودي درحال منگنه كردني

عشق مامان

اينم اثر هنريت توي اداره كه هم دستتو ماژيكي كردي هم ميزو هم دفتر و آخرم معلوم نيست چي كشيدي

عشق مامان

اينم عكساي تو و محدثه توي موزه

عشق مامان

اينم عكس تو و محدثه جيگر خاله

عشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامان

اينم عكس آريا گل و دختر خاله جيگرش فداتون بشم

عشق مامانعزيز خالهعشق مامانعشق مامانعشق مامان

اينم عكس دوتا وروجك من با مجستمه هاي گوسفندي كه من براي ال اي ديمون خريدم شما داشتين باهاشون بازي مي كردي

عشق مامانعشق خاله

اينم عكس بابا بن تن و مامان بن تن

عشق مامان

عكس آريا با موتور بن تني كه خاله زهرا براش خريده بود

عشق مامان

 

اينجا هم مثلا" داري با خونه باديت بازي مي كني آخه اين چه مدليشه

عشق مامانعشق مامانعشق مامانعشق مامان

و در آخر هم عكس دندوناي مسواك زده ي جوجوي مامان

عشق مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (39)

بهارک
22 مرداد 90 14:17
سلام..طراحی عکس وقالب وبلاگ..خوشحال میشم سر بزنید.. ممنون میشم ما رو لینک کنید..
تینا بیدی
22 مرداد 90 16:49
چه خوش گذرونده تو اداره. چه خوشگل کرده محیط کارتو.
راستی چه شبیه همن این دوتا وروجک ها


واقعا" كه خيلي محل كارم و خوشگل كرده بود
مامان پارسا
22 مرداد 90 16:53
اتیش پاره ی خالشه دیگه
واقعاضچقدر بهم شبیهن این دو تا وروجک


آره خيلي شبيه همن
نمایندگی بیمه سامان
22 مرداد 90 18:55
سلام . خوبین؟


مرسي ما خوبيم
مریم (مامان روشا)
23 مرداد 90 1:14
سلام به آریای قشنگم و مامان مهربونش قربون اون شیطونیات بشم ایشالا همیشه به گشت و مهمونی باشید عزیزمدوستتون دارم


مرسي عزيزم
مامان رها
23 مرداد 90 9:55
ای جونم چقدر این دختر خاله پسر خاله شبیه هم هستن کسی ندونه فکر میکنه دوقلو هستن


آره بعضي ها اين اشتباهو مي كنن
مامان آرمان
23 مرداد 90 11:24
سلام . ممنون به ما سر زدید. با اجازه من شما را لینک کردم چون پسرامون از نظر سنی به هم نزدیکند و میتونن دوستای خوبی برای هم بشن.
خوشحال میشم شما هم ما را به دوستی بپذیرید.
ممنون.


منم لينكتون كردم و خوشحالم از دوستي با شما
میثم
23 مرداد 90 12:38
سلام خوشحالم عزیزمخداروشکر داداشی
خداجون دوست دارم
مرسی خوشحالم
به دلیل استقبال ایرانیان سال بعد هم تو ایران برگزار میشه
الهی آمین، ایشالله مرسی داداشیییییییییی گلممممممرسی، خدا دعاتو اجابت کنه ایشالله
بشه طولانی
مرسی داداسی قبول حق باشه[قلب شکسته] واس تو هم قبول آجی خوبم[بوسه]


مرسي داداشي نماز روزه همه قبول حق باشه
میثم
23 مرداد 90 12:44
کجا کار میکنی که بچه میاد رو میز؟
افطاری من چرا دعوت نبودم؟
آریا کوشی؟؟ دایجون آبیته
ببین آسمون و دریا آبیه
چرا عکس ننداختی از دندونای بچم؟
آها تو ادامه مطلب باژه


نه داداشي اونجا كه اومده رو ميز آخر وقته و همه رفتن موقع ناهارم توي يه اتاق ديگه كه زياد رفت آمد توش نيست رفته روي ميز بعد آرياست ديه كاري نمي شه كرد
میثم
23 مرداد 90 12:49
قفسه ها رو
دفترو واس خاطر آریا خلوت کردین؟
شبیه دخترا شده(عکس منگنه)
چقد شبیه همنننننننن
دندونا ی ناناسش


آره سيبي كه با چاقو از وسط نصف كرده باشن
میثم
23 مرداد 90 12:58
گفتگوی آریا و محدثهعکس کنار استخر پیش هم نشسته اند)
آ یعنی آریا، م یعنی محدثه
آ: میدونی محدثه من دارم به چی فکر میکنم؟
م: به چی؟
آ: دارم فکر میکنم چقد با تو زندگیم بهشت میشه
م: آریا خیلی خوبه که تو رو دارم
آ: محدثه مامان داتره نیگامون میکنه، داره تو دلش میگه کی میشه لباس دومادی و عروسی تنمون ببینه
م: آریا با هم خوشبخت میشیم؟
آ: آره عزیزم ما دلمونو به خدا سپردم، خدا هم کمکمون میکنه
م: ایشالله، میدونی آریا؟
آ: چیو؟
م: من خدا رو خیلی دوست دارم
آ: میدونم عشق من، خدا هم مارو خیلی دوست داره
م: میخوام هر چه زودتر مال هم شیم تا مثل بچگی ها بتونم دستاتو بگیرم
آ: محدثه حتی فکر اینکه میخوام تا آخر دنیا واس هم شیم دیوونم میکنه
م: آریا بریم نماز بخونیم؟
آ: بریم گلم

هییییی داییجونی ها کجا با این عجله؟
واس داییجونیتونم دعا کنید


مي گم داداشي قوه تخيلت خيلي بالاست ها دخملمون يكم زبون درازه تو دوبه شكيم بگيريم براي پسرمون
الهام مامان رامیلا
23 مرداد 90 13:53
وای چه کارها کرده این پسر ما خیلی خوشگذروندی خاله دختر خالتم خیلی نازه انشالله همیشه به گردش
پرستو
23 مرداد 90 13:55
چه خوش گذشته به آريا جوني اداره مامان و زيرو كردي ها
عكساتم همشون خوشگلن دخمل خالتم عين خودت نازو جيگره چقدر هم شبيه همين
طريقه بازيت با خونه باديتم خيلي باحاله


مرسي عزيزم
مریم
23 مرداد 90 14:19
سلام خوشگل خاله
عزیز دلم شده بودی کارمند کوچولو
ولی خاله جون دیگه اسباب بازی داشتی و نبردی اداره مامان
می بینم که حسابی همه هواتو دارن
بوسسسسسسسسس برای عشق خاله



آره خاله كلي اسباب بازي داشتم و مي خواستم بيارم ولي نمي دونم چرا مامانم نذاشت
مامان نیایش
23 مرداد 90 14:23
چه قدر خوش گذشته به این شیطونکه به قول نیایش بلاااا انشاا.. سالم باشه هر چی شیطونی هاش بیشتر باشه معلومه بچه سر زنده و سالم تریه
helia & sara
23 مرداد 90 14:54
آریا جون می بینم که کلی اداره مامانت رو صفا دادی پسملی جیگرشو با اون شیطنت های شیرینش


آره خاله جون حسابي خوشگلش كردم و كلي روحيه به مامانم و همكاراش دادم ولي نمي دونم چرا مامانم زياد تذكر مي داد
mamane amir ali
23 مرداد 90 16:08
pesar baiad sheitoon basheh digeh maman joon.
mersi be ma sar mizanid.boosssssssss


شيطون نباشه چيكار كنه خاله
مامان زینب
23 مرداد 90 16:35
بد نگذره کارمند کوچولو
مامان گیسو
23 مرداد 90 19:35
سلام عزیزم خوبی ؟
بالاخره پست منو تونستی بخونی یا نه ؟
اگه نتونستی بگم که گلم باید با اکسپلویر باز کنی


نه عزيزم موفق نشدم بخونمش
سمیرا مامان سپهر
24 مرداد 90 0:41
دیروز دختر بابا...امروز خانوم خونه
24 مرداد 90 0:45
واااااای حسابی اداره رو بهم ریخته
عکسها خیلی خوشگل بودن
دختر خاله پسر خالخ خیلی شکل همن مثل دوقلوها


مرسي عزيزم
مامان حسنی
24 مرداد 90 1:48
سلام
چه عکسای خوشگلی برای هرکدومش می خوام یه چیزی بنویسن البته اگه ذهنم یاری کنه
اولا دست خاله زها دردنکنه بااون کادوی خوشگلش
بعدهم خاله جون بزرگ بشی یه کارمندوظیفه شناس میشی چون تا اخروقت مشغول هستی
دیگه اینکه خودمونیم اون قفسه خیلی خوشگل شده خیلی خوب بوداگه همچین تزئینات کوچولویی تو اداره هامی بود تا محیط خشک اداره عوض بشه ولی خوب دیگه
بعدهم دخترخاله ات خیلی شبیه خودته مخصوصا اون عکسی که با بع بعیها هستین خیلی جالب شده
دیگه اینکه خاله جونم حالا دیگه نمی خوای از تم بن تنی دست برداری ازش خسته نشدی
این خونه بادیت هم چقدر خودش را بهت میزنه واینور اونورمیندازدت

چه دندونای سفیدی افرین که مسواک می زنی
دیگه دیگه دیگه هیچی
راستی وبلاگ حسنی هم اپ شد تشریف بیارین اینمدت خیلی سرم شلوغه نصفه شبی یعنی ساعت دو مشغول شدم


مرسي خاله مهربونم كه اينقدر وقت براي من گذاشتي و برام كامنت گذاشتي و وبم و با دقت نگاه كردي دوست دارم
نازنین نرگس نفس مامان
24 مرداد 90 3:55
چه بامزه که رفتی اداره و خوش به حالت که خاله جون باز واست کادو خریده چه خاله مهربونی که اینقدر دوستش داری همیشه خوش باشی اریای ما گل پسر نی نی بلاگیییییی


مرسي خاله جونم اداره هم خيلي خوش گذشت اما نمي دونم چرا مامانيم همش ناراحت مي شد و مي گفت نكن
خاطره
24 مرداد 90 6:10
salam mamane ariya jooon
masha-allah che bache ye nazi darin
az tarafe man ye booooose gonde behesh bkonin
ye espandam doood konin vasash

mamnoon az inke behem sar zadin o linkam kardin ke donbal konin dastano
moraghebe khodetoonoo ariya joon bashin
eltemas doa


مرسي عزيزم كه اينقدر بهمون لطف داري
خاطره
24 مرداد 90 6:13
یادم رفت بگم خیلی قالب خوشگلی گذاشتین


مرسي عزيزم
بابا محسن
24 مرداد 90 8:29
آخه اداره ...!
نتیجه میگیریم آریا و محدثه به باباهاشون شبیه نیستند ! البته با نگاه بیشتر تفاوتها آشکار میشه خدا این دوتا گل ناز را حفظ کنه .
خوبه که با هم بازی میکنن ...


اينكه مشخصه به ماماناشون رفتن البته اگه اون تفاوتارو فاكتور بگيريم
مونا مامان گلسا
24 مرداد 90 9:34
قربونت بشم من که اینقدر بانمک و بامزه ایی
مامان گیسو
24 مرداد 90 15:08
عزیزم با اکسپلویر هم نتونستی؟ دوباره رمزو برات می فرستم
مامان حسین
24 مرداد 90 15:35
سلامممممممم خوبین چقدر ای دو تا شبیهن!!!!!! اگه نمیدونستم میگفتم دوقلو هستن.
mamane amir ali
24 مرداد 90 15:52
nazareh khososi darin


مرسي عزيزم
میثم
24 مرداد 90 18:49
سلام بنده خدا داییجونم اونطو تو فکر رفته بود خب تخیل آدم به کار میادنه اگه غر میزنه نگیر واس بچمون زندگی زهرش بشه[تشویش] خوبه رعایت روزه ی مردمو میکنه، آفرین مردمداره[رضایت]
خب بن افطاری رو میدادی بهم، خودم میرفتم رستوران میخوردم به حساب شوما
مرسی همچنین
مرسی از لطفت عزیزم چشممم آجی گلم [بوسه][بوسه][بوسه][بوسه]
قربونت برم آجییی


بن چيه داداشي شماره كارتتو بده نقدي برات ميفرستم برو افطاري مفصل بخور
الهام مامان رامیلا
24 مرداد 90 20:02
888888888888888888 888888888888888888 ______888888 ______888888 ______888888 ______888888 ______888888 ______888888 ______888888 ______888888 888888888888888888 888888888888888888 ______8888888888 ____888888888888888 __888888822222228888 _88888822222222288888 888888222222222228888822228888 888882222222222222288222222222888 8888822222222222222222222222222288 _8888822222222222222222222222222_88 __88888222222222222222222222222__888 ___888822222222222222222222222___888 ____8888222222222222222222222____888 _____8888222222222222222222_____888 ______8882222222222222222_____8888 _______888822222222222______888888 ________8888882222______88888888 _________888888_____888888888 __________88888888888888 ___________888888888 ____________8888888 _____________88888 ______________888 _______________8 888888______888888 888888______888888 888888______888888 888888______888888 888888______888888 888888______888888 _888888____888888 ___888888888888
مامان ماهان
24 مرداد 90 21:24
به به چه کارمند کوچولویی
چقدر خوشگل همه رو چیده
معصومه جونم عکسا خیلی خوشگل شده دستت درد نکنه
حسابی ترکوندیا با این عکسای ناز


ديگه چه كنيم يه دونه پسر داريم ديه
فهیمه مامان پرهام
25 مرداد 90 7:26
واااای خدا چه شیطونکیه ها
راستی جواب سوالم رو ندادین؟


جواب سئوالتم دادم البته ببخشيد با تاخير چون متوجه نشده بودم
فهیمه مامان پرهام
25 مرداد 90 7:27
عازم یک سفرم ، سفری دور به جایی نزدیک سفری از خود من تا به خودم ، مدتی هست نگاهم به تماشای خداست و امیدم به خداوندی اوست
فهیمه مامان پرهام
25 مرداد 90 7:43
به قول پرهام: "راسی یادم وفت" بگم ماشااله این دو تا چرا انقدر شبیه به همن؟


آره عزيزم همه مي گن
مامان آبتین
25 مرداد 90 8:25
الهی ، این دو تا ناناز چقدر شبیه هم هستند .خدا حفظشون کنه


مرسي
مامان آراد(تمپلی)
25 مرداد 90 8:47
آریا جونم شیطون بلایی هستی برا خودتا آراد منم فکر کنم به سن شما برسه همینجوری باشه چه دختر خاله نازی داری مامان معصومه با اجازه لینکتون کردم گل پسر رو ماچش کن


پس ماماني تا آراد جون به اين سن برسه يكم تمرين كن صبرت زياد بشه
مامان ماهان عشق ماشین
25 مرداد 90 20:50
چه عشقی .امروز نرفتی مهد رفتی اداره.
قربون اون دندونا.
خیلی از عکس مامان و بابای بن تن خوشم اومد.