آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

گل پسر ماماني

تهديد آريا

1390/6/13 9:47
نویسنده : مامان معصومه
2,146 بازدید
اشتراک گذاری

 

 ماه رمضان امسال هم مثل برق گذشت و حيف كه زود تموم شد خدا كنه همه توي اين ماه به خواسته هاشون رسيده باشن و بارشونو براي يكسال آينده پر بار بسته باشن.

 

 blog

سه شنبه عصري بابايي زود اومد خونه باهم رفتيم بيرون كه لباس بنتنت و كه براي تولدت خريده بودم و برات بزرگ بود برديم كوچيك كنن بعد از اينكه كارامون تموم شد شام خريديم smilies2و رفتيم خونه مامان بزرگ شفيقه كه عمه نرگس ايناهم اونجا بودن و طبق معمول تو با كيان اصلا" كنار نمي اومدي همش باهم كل كل مي كردين مي گفتي(كيان اورو كنار يا كيان مال منه بر ندار يا كيان دست نزن مال اودمه) درصورتي كه عمه نرگس مي گفت كيان همش آريا آريا مي كنه وقتي هم خونه هستيم همش آريا رو صدا مي كنه و مياد خونه مامان عكس آريارو بوس مي كنه ولي نمي دونم چرا تو باهاش كنار نمي ياي.

blog

چهارشنبه طلسم يكماهه ماه رمضان و شكستيمو برديمت خونه بازي Emoticonكلي اونجا بازي كردي روي سرسره بادي كه مي رفتي من مي گفتم آريا نپر فقط سر بخور اونوقت تو با اخم و قلدري مي گفتي (مي خوام بپلم) smilies1ديگه اين شده بود تكيه كلامت تا من صدات مي كردم مي گفتم آريا تو زود مي گفتي(بپلم) ديگه تمام مامانيي كه اونجا بودن از دست تو كلي خنديدن شبم شام به مناسبت سالگرد ازدواجمون مهمون بابايي بوديم به پيشنهاد تو وروجك كه همش مي گفتي (من كباب مي خوام كباب دوست دارم) رفتيم كباب خورديم كه تو خدارو شكر خوب خوردي و من از خوردنت حسابي تعجب كردم چون جديدا" خيلي كم غذا شدي و من با خوردنت هميشه مكافات دارم .

blog

پنج شنبه خاله زهرا اينا اومدن خونمون و خاله زهرا باز مثل هميشه براي تو دست پر اومد خونمون ولي اينبار بجاي اسباب بازي برات يه بلوز و شلوار خريده بود كه درست شكل همكونم براي محدثه خريده بود براي تو طوسي بود براي محدثه نارنجي شما وقتي مي خواستيم براتون پرو كنيم كه اندازتونه ديگه نزاشتين از تنتون در بياريم موقعي هم كه مي خواستيم بريم باغ سما (باغاي اطراف كرج) مگه حريف شما دوتا ووروجك شديم كه لباساتونو عوض كنيم با همون بلوز شلوارتون اومدين تو باغ حسابي خوش گذشت بعد از باغ هم رفتيم حسابي خيابون گرديsmilies3 كه بابايي يه قطار كوچولو براي تو ktmj070و يه عروسك براي محدثه ktmj077خريد و بعد برگشتيم خونه توي خونه بيشتر با خونه باديت بازي مي كردينو خدارو شكر كمتر اسباب بازيهاي ديگتو پخش و پلا مي كردين شب هم خاله اينا موندن و شما دوتا شيطونك تا ساعت سه شب داشتين ورجه وورجه مي كردين و ديگه زوري خوابونديمتون.

blog

جمعه صبح با اينكه ديرخوابيده بودي Kitty_xs048ساعت ده صبح اول تو بيدار شدي بعد محدثه ديگه شيپور بيدار باشو زدين و باقي هم بيدار كردين تا ظهر بازي كردين وقتي خاله اينا رفتن تو اول خواستي گريه كني كه من گفتم قراره آجي زهره بره آمپول بزنه زود بياد تو هم گول خوردي و بهونه نگرفتي ولي تا خود شب همش مي گفتي (آجي زوره نيومبد) منم مي گفتم هنوز نوبتش نشده آمپول بزنه مي ياد.

blog

يه كار بامزه اي كه ديروز انجام دادي اين بود كه تا احساس مي كردي من دارم اذيتت مي كنم يا بر خلاف ميلت كاري رو مي گم انجام بدي رو مي كردي به من و با لحن بامزه تهديد آميزي مي گفتي (اذيت مي كني ميرم سركار ها) در صورتي كه تا بحال من اين جمله رو برات به كار نبردم بعد هم راه افتادي سمت در و گفتي (برم سر كار تنها بموني بابات ببرتت مهد كودك) منم اومدم بغلت كردم گفتم نه عزيزم بيا بغلم بعد بهت گفتم مهد كودك كه خوبه خاله مژگان بهت شعر ياد مي ده مي گفتي (نه من مهدكودك و دوست ندارم توهم اذيت كني مي رم سر كار) منم چلوندمت Smileyگفتم باشه اذيت نمي كنه .

blog

ماماني اوايل كه ازت مي پرسيدم آريا برات تولد بگيرم مي گفتي (آره ) من : تولد چي؟ آريا (تولد بن تن كيك بن تن آدو بن تن) منم بنا به چند بار سئوال پرسيدن ازت تدارك تولدت همه رو بن تني ديم كيك و ظرف و حتي گيفتهاي مهمونا رو خلاصه همه چي رو اما الان دوسه روزه كه ازت مي پرسيم آريا تولد چي برات بگيريم تو هم مي گي ( مرد عبوتي = مرد عنكبوتي ) هرچي من مي گم تولد بن تن تو مي گي ( نه مرد عبوتي ) البته بن تنو هنوز دوست داري ولي مي گي (تولد مرد عبوتي برام بگيرين) حالا من چه كار كنم؟؟؟؟!!!!!!ktmj083

blog

و بازم عكس

اين ماسك شيرو از توي سك سك در آورده بودي تا آخر شب كه از خونه مامان بزرگ شفيقه برگرديم همش شير مي شدي و همه رو مي ترسوندي

 شير مامانشير مامان

عكسات توي خانه بازي

عزيز دلمعشق مامانعسل مامان

اينم عكسات با كشف جديدت اين قطار يكي از كادوهاي تولد پارسالت بود كه چون كوچولو بودي من قايمش كرده بودم تا بزرگتر بشي بدم باهاش بازي كني كه رفتي توي كمد ديواري و پيداش كردي از كشفي هم كه كردي اينقدر خوشحال بودي كه نگو نمي دونم ديگه از دستت چيزايي كه مي خوام قايم كنمو كجا بزارم تازگي ها همه جا سرك مي كشي.

كاشف مامانكاشف كوچولو

اينم بازي كردن تو و محدثه توي خونه بازيتون با لباسي كه خاله زهرا براي دوتاتون خريده بود كه حريفتون نمي شديم لباستونو عوض كنيم

عزيزاي منعشق مامانجيگر دوتاتون

اينجا هم همش به محدثه مي گفتي (بيا اشينيم مامان اتس بندازه ) بعد دوتايي ژست ميگرفتينو منم عكاسي مي كردم

عسلاي منعشقيننفسين

عكساتون توي باغ سماء كه با همون لباسي كه خاله خريده بود اومدين بيرون هرچي مي گفتم آريا ماماني بيا لباستو عوض كنم بيرون هوا خوبه مي گفتي (نه هوا سرده همين خوبه) يكم اصرار كردم زدي زير گريه كه خاله و بابا گفتن چيكارش داري خوب حالا ذوق داره بزار تنش باشه تو و محدثه هم خوشحالنایت اسکین بدو بدو رفتين بيرون كه مبادا دوباره ماماني كار خودشو بكنه منم گفتم باشه به شرطي كه كلاهشو سرت نزاري وگرنه عوضش مي كنم.

آرياي مامان

كبودي زير چشمتم از اين جريانه كه داشتي بدو بدو بازي مي كردي و مچرخيدي كه افتادي زمين چشمت خورد به تيزي ميز ال سي دي كه كلي هم گريه كردي كه باز خدا به ما رحم كرد و چشمت چيزي نشد و فقط كبود شد.

عمرميعزيزم

اينم دوتا جوجوي من كه عاشق دوتاتونم دارن love مي تركونن

جيگرتونو

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

مامان زهرا نازنازی
12 شهریور 90 12:02
الهی همیشه خوش باشید
سمیرا مامان سپهر
12 شهریور 90 12:09
مامان آرمان
12 شهریور 90 12:34
سلام دوستان خوبه ما.
خدا را شکر که روزهای تعطیلی خوبی داشتین و بچه ها حسابی بازی کردن.
ممنون از اون بابت.
تظر خصوصی گذاشتم


مرسي عزيزم
بابا محسن
12 شهریور 90 12:36
فکر کنم ساعات کاریتون به حالت عادی برگشته ! حیف شد ماه رمضون رفت ...
راستی دقیقا روز تولد آریاجون چه روزیه ؟ ( من حواس پرتم شما قبلا گفتی ..!)


واقعا"‌حيف شد كه ماه رمضان تموم شد
ساعات كاري ماهم برگشت به روال قبلي كه كاش بر نمي گشت آخه امروز ساعت نميگذره كي مي تونه تا ساعت 30/4 تحمل كنه
تاريخ تولد آريا 23/6/87
مامان رها
12 شهریور 90 13:19
ای جونم امیدوارم همیشه خوش باشید
مامان نازدونه ها
12 شهریور 90 14:24
خوشحالم این چند روزه خوش گذشته
مامانی دیگه اریا جون رو اذیت نکنی که مجبور بشه تهدیدش رو عملی کنه وتنهات بذاره


باشه چشم اگه آريا تهديدشو عملي كنه و منو تنها بزاره كه من ميميرم
مامان هانیه سادات
12 شهریور 90 16:32
خوب واسه گلم تولد مرد عنکبوتی بگیر دیگه.چرا اذیتش میکنی؟!!!!!!!!!!!!


آخه تكليف منو معلوم نكرده يه روز ميگه تولد بن تن يه روز ميگه مرد عبوتي فكر كنم بايد مخلوطي از هر دوتاشون براش بگيرم
سمیه:مامان مسیح
12 شهریور 90 18:02
واااای خیلی با حاله....ما هم 9 شهریور سالگرد ازدواجمون بود...البته ما یک سال بعد از شما ازدواج کردیم...اما در کل با حال بود ....
راستی پیشا پیش تولد اریا جون مبارک
ما هم اپیم


پس سالگرد ازدواج شما هم مبارك
مرسي عزيزم
نمایندگی بیمه سامان
12 شهریور 90 20:03
سلام.متشکرم. عید شما هم مبارک باشه. بوس به همتون. مرسی.


مرسي
اعظم مامان سپهر
12 شهریور 90 21:02
وای من سه تا پست رو نخوندم که عزیزم ببخشید
ای جانم به این آریا کوچولوی دوست داشتنی بااین تهدیاتش شاید از کیان چیزی دیده یا شایدم باید گذاشت به حساب بچگی حالا وقت دارن تا حالا حالا باهم کنار بیان
عزیزم سالگردازدواجتون مبارکه البته با چند روز تاخیر!! امیدوارم همیشه شاد باشید و لبتون خندون باشه... خدا پدربزرگوارتون و خاهر عزیزتون رو هم رحمت کنه و روح بلندشون همیشه قرین شادی
وای اسباب بازیهای گوگولی چه نازن...


مرسي عزيزم در مورد كيان هم بايد بگم چون آريا مي بينه مامان بزرگ و عمش همش جانبداري اونو مي كننو همش مي گن آريا بده كيان آريا كيانو نزني ها آريا كيان كوچولويه يه جوري باهاشون لج مي كنه و باهاش دوست نمي شه من خيلي هم گفتم بزاريد خودشون دوتا باهم كنار بيان ولي گوش نمي دن
ممنون از لطفت گلم
helia & sara
13 شهریور 90 9:42
همیشه خوش باشین و شاد از شادی شما ما هم شاد میشیم
راستی چرا از سرویس آپلود نی نی وبلاگ استفاده نمی کنی هیچ موقع فیلتر نمیشه کارکردن باهاش هم راحته


ديروز همون سرويس آپلود ني ني وبلاگ فيلتر بود نمي دونم چرا تمام سايتاي آپلود هم مي رفتم فيلتر بود
مامان سهند
13 شهریور 90 11:55
قربونت بشم عسلم خاله جون هم لباس قشنگت هم اسباب بازی هات هم عیدت همه و همه مبارکت باشه، فدات بشم خیلی نازی همیشه سرحال و شاد باشی با اون حرف زدن قشنگت دلم برات غش رفتهههههه




خاله سميه
13 شهریور 90 12:11
من عاشق اون عكسهاي آريا و محدثه هستم كه ژست‌هاشون عين همه و مثل دوقلوها شدن تو عكس.
خيلي به هم ميان
ايشالا به پاي هم پير بشن


مرسي خاله جون ولي اگه عروس زبون درازه هنوز تصميم قطعي نگرفتيم براي عروسيشون
مامان آرمان
13 شهریور 90 12:13
سلام گلم. مرسی به ما سر میزنید. پیغام نظر خصوصی را دریافت کردم ولی خود نظر خصوصی بهم نرسیده.لطفا دوباره نظر خصوصی را برام فهرستید. ممنون.بوسسسسسسسسسسسسس
مامان حسین
13 شهریور 90 12:43
سلامممم
شاد و سلامت باشید همیشه
پیشاپیش تولد اریا جون مبارکککک..منتظر دیدن عکسای تولدش میمونیم.
با اون لباسها مثل دوقلوها شدن


مرسي عزيزم
دعا كنيد تولدش خوب برگزار بشه
ناهید
13 شهریور 90 15:40

بووووس


بوس بوس بوس بوس

ناهید
13 شهریور 90 15:41





ناهید
13 شهریور 90 15:42
خاله جون دوست دارم.


عزيزم ما هم تورو دوست داريم گلم
الهام مامان رامیلا
13 شهریور 90 16:23
سلام سلام به مامان آریا گلم خوبید چند بار اومدم وبت باز نمی شد اعصابم رو خرد کرد ولی الان دیگه باز شد کلی حرف داشتم اول اینکه دستت درد نکنه که همش می یایی پیش ما سالگرد ازدواج تون مبارک ماهم 5سال شد ولی ما 7 شهریور وای که این آریا چکارها نمی کنه لباسشم مبارک دست خاله درد نکنه و خدا رو شکر که چشمش چیزی نشده اسفند دود کن براش و تولدش هم پیشاپیش مبارک انشالله همیشه باهم خوش باشید عزیزم


مرسي عزيزم بابت تمام تبريكاتي كه گفتي
مامان پارسا
13 شهریور 90 17:07
وااااااااااااااااااااای که دلم کلی ضعف میره وقتی صحبتهای آریا جونو میخونم با اون زبون شیرینش اون موقعست که دلم میخواد پیشش باشم با اجازه ی مامانی یذره(دور از چشم مامانی حسااااااااااابیبچلونمش وببوسمش
دست خاله زهره هم دردر نکنه
این وروجکا همینجوری مثل دوقلوها هستن واااااااای به اینکه لباس هم شکلم بپوشن
عکسها مثل همیشه خیلی نااااااااز بودن
پیشاپیش تولدتم مبااااااااااااااارک عزیزم


خواهش مي كنم عزيزم اجازه ماهم دست شماست اصلا" يكاري مي كنيم من اجازه مي دم آريا رو بچلوني به شرطي كه منم پارسارو بچلونم چطوره؟
مامان گیسو
13 شهریور 90 17:34
سلام عزیزم
سالگرد ازدواجتون مبارککککککککک
الهی همیشه شاد و خوشحال باشید
چه جالب که شما هم 9 شهریور ازدواج کردید


خاله فدات بشه با این تهدیدات قند عسلم بوسسسسس


مرسيييييييييييييي گلم
مامان گیسو
13 شهریور 90 17:34
ببخشید که زود زود نمی تونم بیام اما همه پست ها رو می خونم


مرسي كه به ما سر مي زني گلم
مامان هانیه سادات
13 شهریور 90 17:52
خدای من. چه عکسای نازی.نمیدونی هانیه چقدر ذوق زده شد.
اینم هانیه هانیه تایپ کرده واسه خاله جون و اریا گلی
یژ زززززززززخ6ح5لربحسطططی899ط


اييييييييييي جانمممممممم خاله قربونت برم با اين كامنت گذاشتنت
راما
13 شهریور 90 21:34
ای جان با این تهدیدهاش
مامان ماهان عشق ماشین
14 شهریور 90 4:00
آخیش دلم کباب شد و غصه دار شدم از تهدیدای آریا جون.
مامانی فکرکن نکنه پیش خودش فکر میکنه بچه بدیه که شما میرین سر کار و اونو مهد میذارین.
چقدر بده مهد رفتن بچه های زیر 3 سال.ولی مامانای شاغل مجبورن.
راستی خیلی مواظب مرد عنکبوتی باش.بچه همسایه ما حتی فیلمشو ندیده بود ولی تو مهد خیلیتحت تاثیرقرار گرفته بود.یه روز اومد روی نرده های تراس و میخواست پایین بپره.میگفت من مرد عنکبوتیم.نمیفتم.خدا رو شکر خانم همسایه روبروییشون به موقع میرسه.


آره واقعا"‌من هميشه دلم براي آريا هلاكه كه مجبورم بزارمش مهد كودك
واقعا خيلي ترسناكه باز خوبه همسايه ديده آريا هم بيشتر وقتا اداي بن تن در مي ياره و آتيشيه مي شه و آتيش مي زنه خوبه بن تن از بلندي نمي پره وگرنه خدا به دادم مي رسيد
مامان ماهان
16 شهریور 90 18:00
دست خاله زهره درد نکنه کلی حال کردم وقتی خوندم عکسا عالیه دستت درد نکنه با اون لباسا مثل دوقلوها شده خدا حفظشون کنه
نازنین نرگس نفس مامان
19 شهریور 90 17:34
تهدیدتم خوشکله پسر گل اخه بری سر کار ما چه کار کنیم تنها میشیم پس کی شیرین کاری کنه لباس نو مبارک ددر هم خوش گذشته دیگه اره


خوب اونموقع خاله من مي يام كاراي مامانمو توي سايت مي نويسم