ياد قديما
ديروز رفتم سراغ لباساي پارسال پاييز و زمستونت ببينم چي كم داري يا كدوم اندازته يا كدوم كوچيكت شده چون مي خواستم برم مايحتاجتو بخرم تو هم بدو بدو اومدي كنارم براي فضولي هر لباسي كه از توي كمدت در مي آوردم مي گفتي (مامان اده بفوشم ميبين اندازمه= بده بپوشم ببين اندازمه) ديگه كارم دراومده بود همه رو بايد پرو مي كردي يه سري از لباساتم كه كوچيكت شده بود جند تاييشونو برداشتم كه بزارم توي چمدونت آخه مي دوني تو يه چمدون داري كه من از همون نوزادي يكسري از لباساي خوشگلتو كه زيادم نپوشيدي و تقريبا" در حد نو هستن و يكسري از نقاشياتو و كاراي دستي توي مهد كودكتو و اسباب بازي هاتو توش برات نگه مي دارم تا بزرگ شدي بهتن نشونشون بدم وقتي هم زن گرفتي و رفتي سر خونه زندگيت بدم چمدون خاطرات و با خودت ببري. وقتي چمدون و آوردم و باز كردم تو شروع كردي به دست زدن به وسايل توش براي هرچي هم كه از توش در مي آوردي كلي مثلا" ذوق مي كردي و مي گفتي (وااااااااااااي مامان اين مال منه وقتي چوچولو بودم) منم قربون صدقت مي رفتم و مي گفتم آره ولي دست نزن خوب همينطور كه داشتم كارمو مي كردم هي به تو هم مي گفتم آريا دست نزني ها بدون اينكه نگات كنم كه تو يه دفعه برگشتي گفتي (مامان به خودم دست زدم باشه ميبين) كه من نگاهت كردم ببينم منظورت از اين حرفت چيه كه ديدم نشستي روي صندلي و دستاتو گذاشتي روي پات بعد تازه فهميدم چون دستاتو گذاشتي رو پات مي گي به خودم دست زدم كلي خنديدم تو هم از خنده من خندت گرفته بود.
توي چمدونت يه چيزي پيدا كردم كه منو برد به سه سال پيش 23/6/87 ساعت 11:15 دقيقه درست روزي كه تو بدنيا اومدي روزي كه خدا احساس زيباي مادري رو توي وجود من زنده كرد روزي كه هرچند با ترس و دلهره و نگراني بود برام ولي شيرين و لذت بخش بود روزي كه وقتي توي اتاق عمل زير ماسك اكسيژن داشتم زجر مي كشيدم با شنيدن صداي گريه تو خودمو فراموش كردم وقتي تورو سر به ته از اونطرف پرده سبز رنگ بهم نشون دادن ديگه درد خودم يادم رفت همه چيم شد تو وقتي تورو توي آغوشم گذاشتن ديگه خودمو توي وجود تو غرق كردم و همه وجودم شد وجود تو سه سال با خنده هات خنديدم با گريه هات گريه كردم و با مريضيت و دردات جون دادم و اشك ريختم .
اينم عكس اون كشفي كه منو برد به خاطرات تولدت (لباسي كه توي اتاق عمل تنت كرده بودن و دست بندي كه دور مچ دست كوچولوت بود وقتي تحولمون دادنت)
مامان قربونت برم كه حسابي براي خودت بزرگ شدي