آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

گل پسر ماماني

در گذر سه سال عاشقي

1391/6/21 10:38
نویسنده : مامان معصومه
1,477 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین 

معني آريا

آريا يعني آزاده و نجيب مهمترين تيره از نژاد سفيد اين اسم از ريشه زباني فارسي است

تولدت مبارك عزيزم

نایت اسکین

 

عشق مامان

   امروز وقتی وبلاگم را باز کردم چشمم افتاد به روز شمار بالای صفحه که نوشته بود (آريا جان تا این لحظه ، 3 سال و 00 ماه و 00 روز و 4 ساعت و 8 دقیقه و 31 ثانیه) سن دارد. نمی دانم باور می کنید که یک لحظه قلبم ایستاد انگار برایم باور کردنی نبود .این پسر کوچولو حالا یک مرد کوچک شده با اون حرف زدن و استدلال های منطقی اش و كار هاي محبت آميزش و اینکه از حالا شده قهرمان زندگی من.

این اون هدیه ای که خدا به من داد سه سال پیش ساعت 11:15ظهر در چنین روزی .

 عشق مامان

انگار كه همين ديروز بود:

دلم را اقیانوس کرده بودم .برای یک عالمه حوادث  که می دانستم پیش رو دارم . منتظرت نبودم . اما امدی ارام و سبک چون راه رفتن بر روی اقیانوس امدی . امدی بی خبر . من خوشحال بودم .زندگی ام را چون درختی که زیبایی اش شکوفه های صورتی رامی طلبد در بهاران، شکوفه باران کردی . پر شدم از شکوفه و عطر و بار ، در آخرين روزهاي آذر ماه . هرگز چهره خودم را هنگامی که فهمیدم باردارم فراموش نمی کنم. خجسته خبر بودنت در روزهاي باراني پاييز 86 گوش نواز شد و بودنت در یک روز گرم تابستان 87 .

اخمالوي مامان

نایت اسکین

زمستان و بهار و تابستانی  با هم سر کردیم شنیدنی و دیدنی .شاید خودپسندی باشد اما هرگز مادری ان اندازه که در شکم نوازشت کردم،کودکش را نوازش نکرده است . بی محابا و بی خجالت هر روز و ساعتها نوازشت می کردم .با هم حرف می زدیم .

قربونت

نخستین لحظه های حیات تو بر کره خاکی ، نخستین دیدار با فرشته سپید روی خوابالود را فراموش نمیکنم .هرگز دهان کوچکت را به طلب شیر بعد از تولد به طرفم کج می کردی فراموش نمی کنم . تو ناتوان بودی و من عاشق .این شد که به اینجا رسیدی .می خواستی کمکت کنم و کردم و این شد که به اینجا رسیدیم .

عزيزم 

 نمی دانم به عدد بینهایت ریاضیات رسیده یا نه اما به  همان اندازه شاید هم کمی بیشتر ،دوستت دارم را زیر گوش هایت زمزمه کرده ام . دوست داشتن هم توانایی می خواهد و خدا اینجا به مادران توانایی بس شگرف داده است ماورای زمان و مکان و قدرت بدنی و درک و فهمشان .

جيگر

عشق مادری انسان و غیر انسان نمی شناسد .سری دارد عجیب و مرموز همینکه مادر باشی توانایی به عاشق بودن و فداکاری را هم داري.

جيگرتو

نایت اسکین

حس مادری یعنی توانایی برای ان نوزادی که از خون و گوشت تو است و ماه ها با تو نفس کشیده و از خودت به تو نزدیک تر شده است . حالا این خود کوچولو را در دست می گیری و عاشقانه نگاهش می کنی و با او يكي مي شوي .انگار چیزی ،مثل یک طناب تو را می بندد به پاهایش .مثل نوری خیره کننده  تو را می کشد به  طرفش مثل طعم خوشایند مدام طلبش می کنی .

سقاكوچولوي مامان

چنان با كودكت يكي مي شوي كه متوجه گذر زمان نمي شوي و جز بزرگ شدن و قد كشيدن فرزندت به چيز ديگري فكر نمي كني تمام هموغم زندگيت مي شه خنده و سلامت او خوشبختي خودت را در خوشبختي و سعادت دلبندت مي بيني.

عزيزم 

دل نمیکنی مگر به جبر روزگار !!!!!

گذشت اما نه اسان .گذشت اما نه بی دغدغه ،گذشت اما نه بی ویروس و میکروب ،گذشت اما نه انچنان سخت و نه انقد رطولانی انگار پلک به هم زدم و پلك بازكردم به روي ميوه شيرين زندگي ام. سه سال با تمام شيريني ها و تلخي هايش با تمام گريه ها و خنده هايش با تمام شب بيداري ها بر بالين بيماريت گذشت .

عسلم

مادری طعم شیرینی دارد . بارها گمان کردم همه همه دو دهه و خورده اي از عمرم را که بدون تو سر کردم انگار هیچ وقت عاشق نبوده ام (با عرض معذرت از حضور بابا ).عشق با فرزند انگار جلوه و جنبه دیگری دارد .در عشق مادری هرگز انتظار نداری تویی و تو و یک عشق بدون چشمداشت محض .

 عاشقتم

 میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و هم در میان این روزهای شتاب زده عاشقانه تر زیست مي توان دل به لبخند تو بست و سختي هاي زندگي را فراموش كرد. مي توان تمامي با گرمي دستان كوچولوت تماي سردي هاي بي رحم روزگار رو از بين برد.مي توان دل سنگي هاي آدماي بي رحم زمونه رو مي شه با دل كوچك پر از محبتت كم رنگ كرد.میلاد تو ، معراج دستهای من است وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم پسرك گلم، مهربونم، عسلم،‌

تـــــــــــــولــــــــــــــــدت مبــــــــــــــــــارك

 نایت اسکین

همه زندگيم 

 نازنين ماه شب چارده من                           گل خوش رنگ و لعاب زندگي

سه بهار ميگذره از شكوفگيت                       آرزومه كه باشي هميشگي

مي دوني همين ديروز بود انگاري                   ظهر شنبه كه دنيا اومدي

خوب ديگه يواش يواش بزرگ شدي                 حالا مرد كوچك خونموني

خونه لبريز مي شه از حجم سكوت                  شب كه چشماتو روي هم مي زاري

ماه برات قصه مي گه تو رختخواب                   وقتي كه ستاره هارو مي شماري

برات آرزوي خوشبختي دارم                           تو لباس دومادي ببينمت 

صورت قشنگتو ببوسم و                               توي آغوش خودم بگيرمت

 همه زندگيم 

عزيزم تولدت مبارك

 

 نایت اسکین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان ماهان عشق ماشین
27 شهریور 90 11:15
چقدر عاشقانه!!
ایشالله 120 سالگیت آریا جون.


مامان ماهان عشق ماشین
27 شهریور 90 11:16
من عاشق اون عکس اخمو شدم.مامانی بی نهایت توی ریاضی عدد نیست.


سوتي دادم.

مامان ماهان
27 شهریور 90 12:17
وااااااااااااااااااااای عزیزم چه قدر زیبا توصیف کردی
واقعا عالی بود
هم عکسا و هم نوشته هات ....
الهی همیشه کنار هم خوش و شاد باشین ...


مامان پارسا
27 شهریور 90 15:07
سلام عزیزم
پست خیلی قشنگ و با احساسی نوشتی
من که با خوندن بعضی از سطرهاش اشک تو چشمام جمع میشد
منم از صمیم دل تولد میوه ی شیرین زندکیت رو بهت تبریک میگم و امیدوارم طعم این شیرینی همیشه برات لذت بخش ترین ها باشه ووجودش مایه ی افتخار و مباهاتت


مرسي عزيزم


مریم (مامان روشا)
28 شهریور 90 1:29
خیلی زیبا نوشتی مامان مهربون و خسته نباشی عزیزم ایشالا آریای نازم زیر سایه ی پدر و مادر مهربونش سالهای سال زنده و سلامت باشه


X

مریم
28 شهریور 90 8:39
سلام عزیزم تولد آریا جونم هزاران بار مبارک باشه
امیدوارم سایه شما و بابایی بالای سر پسری خوشگل و با نمک باشه
چه جملات قشنگی چقدر با احساس و قشنگ می نویسی
واقعا کیف کردم
بوسسسسسسسسسسسس


مرسي عزيزمX

نازنین نرگس نفس مامان
3 مهر 90 22:59
عالی بود خانمی خیلی زیبا نوشتی به دل نشست از دلت اومده بود پر احساس