دايرة الغات آريا
ديروز دايي عابدين اومده بود خونمون البته جديدا" اومدنش فقط و فقط به خاطر توئه چون هروقت مي ياد خونمون مي گه دلم براي آريا تنگ شده بود از شانس بدش هم آبگرمكن ما خراب شد و اونم كه عاشق كاراي تعميري شروع كرد با آبگرمكن كلنجار رفتن بابا عباسم كه اومد اونم همكار دايي شد البته يه جورايي به قول خودشون شدن (پت و مت) چون فقط صداي سروصدا و شكستن از آشپزخونه مي يامد تو هم بدو بدو رفتي اونجا آتيش سوزوندن وقتي من اومدم كه بيارمت بيرون ديدم مشغول ور رفتن با آچارو و انبر دستي بهت گفتم ماماني اينجا خطرناكه بيا بريم برات قصه بخونم كه خيلي جالب تو بلند شدي خيلي جدي بهم گفتي ( مامان اَطرناكه برو بيرون بزار به آرمون برسيم= به كارمون) اينجا بود كه ماسه تايي زديم زير خنده از اين جديت تو وقتي تو خنده مارو ديدي با عصبانيت و ناراحتي بامزه گفتي (مامان برو ديه آر داريم) دايي هم حرفتو با خنده تاييد كرد خوب بچه راست مي گه ديه برو بزار به كارمون برسيم و من مجبور شدم بدون شما برم تو اتاق و شما دوباره مشغول كارت شدي و آخر سر هم دايي و بابايي موفق به درست كردن آبگرمكن نشدنو كاري كه بايد از اول مي كردنو آخر سر كردن و زنگ زدن تعميرات آبگرمنك اونا هم اومدنو آبگرمكنمونو بردن.
وقتي ازت پرسيدم آريا توي مهد چي كار مي كتي خيلي خوشگل يه دفعه انگشت اشارتو بردي بالا و با يه مظلوميت خاصي كه تو چهرت پيدا شد گفتي (ادازه لفتا" برم يكي آب بخورم) من ديگه اينقدر بوست كردم آخه نمي دوني چه خوشگل و با چه لحني داشتي اجازه مي گرفتي بعد گفتم ديگه چيكار مي كني دوباره همون كارو تكرار كردي منتها اينبار براي ج ي ش بعد بامزه گفتي (ادازه برم ج ي ش بتونم آب بخورم ج ي ش بتونم آب بخورم) پشت سر هم تكرار مي كردي انگشتتم همونجوري بالا بود دايي عابدين گفت فكر كنم اين از اون بچه هاييه كه به بهونه هاي مختلف هي از كلاس مي ياد بيرون ولي من باز ازاين قضيه كه تورو مجبورم بزارم مهد دلم گرفت كه حتي به خاطر رفتن دستشويي و خوردن يه ليوان آب مجبورين با اون مظلوميت و يه نوع ترسي كه من توي وجودت احساسش كردم اجازه بگيري اميدوارم بزرگتر كه شدي ماماني رو به خاطر اينكه مي گذاشتمت مهد كودك سرزنش نكني.
ماماني قربون حرف زدنت برم درسته خيلي دير زبون باز كردي و هنوز جا نيفتادي توي حرف زدن ولي كلماتي كه ادا مي كني خيلي بامزه و شيرينن.
پام = آپم قشنگه = اَشندِه
هلي كوپتر = هِله كوپه رفتم = فَفتَم
مامان بزرگ شفيقه = مامان بوزوگ فَفيقِه لطفا" = لُفتَن
نوشابه = فوفابِه عاشقتم = آشِدِتَم
ماكاروني = ماتالوني مشماء = مُفَمبا
كاكائو = تاتاوو اجازه = اِدازِه
مرد عنكبوتي = مرد اَبوتي پفك = اوفَت
بچه ها = بَدِه ها مگه نه = مَدِ نَه
خطرناكه = اَطرناتِه كچل = دَدَل
خداحافظ = خووافِظ لختم = اوختَم
اينم عكس از ني ني كوچولو بودن آريا براي اينكه پستت بدون عكس نباشه و يادي هم از ني ني بودنت كرده باشيم
اينو بدون ماماني كه هميشه و در همه حال در هر زماني خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي .......... زياد
دوست دارم