فرشته مهربون
ماماني به پيشنهاد خاله زهرا رفتم برات بَن بِن بُن خريدم مي گفت براي ياد گيريت خوبه چون خودش با محدثه كار مي كنه يه كتابه شعرم برات خريدم كادو كردم دادم مهدكودك بهت جايزه بده وقتي اومدم مهد دنبالت ديدم خاله مونا داره بهتون مي گه كه فرشته مهربون ديده كه پسر خوبي بودي و حرف مامانتو گوش دادي برات جايزه آورده، دست اين فرشته مهربونه غيبي درد نكنه پولشو مامي ديم زحمتشو ما ميكشيم اونوقت به اسم فرشته مهربون تموم ميشه، وفتي از كلاس اومدي بيرون خيلي خوشحال بودي كه جايزه گرفتي موقع رفتن سمت خونه به من گفتي (هبا تاليكه شب شد چرا دير اومبدي دنبالم) منم براي توجيح كردن اينكه دير مجبورم بيام دنبالت در مورد فصل پاييز و زمستان و اينكه هوا زود تاريك مي شه توضيح دادم ولي خودم مي دونم كه فقط خودمو توجيح كردم توي ماشين بهت گفتم آريا خاله مونا بهت جايزه دا گفتي (نه اِرشته داد) گفتم خاله فرشته كه با يكم تحكم گفتي (نه اِرشته مِرَبون) تازه متوجه جريان فرشته مهربون شدم وقتي هم رفتيم خونه وقتي كادوتو باز كردي از ديدن جايزت خيلي خوشحال شدي چون خيلي به كتاب علاقه داري با ذوق مشغول ياد گيري يا به نوبه اي بازي با بَن بِن بُنت شديم كه خيلي همكاري خوبي داشتي و علاقه نشون دادي منم وقتي مي ديدم كه چقدر خوب ياد مي گيري و چه زود بدون عكساشون مي توني كلمه رو بخوني حسابي ذوق كردم و نتونستم خودمو كنترل كنم و چلوندمت كه تو گفتي (مامان بازي كنيم اَرس بفونيم= درس بخونيم) تازه شب هم بابايي از ديدن اينكه تو كلماتو خيلي خوب مي توني بخوني كلي ذوق كرده و خستگي كار از تنش دراومده بود و حسابي قربون صدقه پسر باهوشش مي شد خدا كنه هميشه توي يادگيري اينقدر علاقه داشته باشي.
كلماتي كه بعد از يادگيري وقتي من روي كاغذ مينوشتم تو خيلي راحت مي توني بخونيشون:
اسب گل پا توپ مو آب
عكس آريا با جايزش