آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

گل پسر ماماني

اسكوتر

1390/8/14 10:30
نویسنده : مامان معصومه
1,354 بازدید
اشتراک گذاری

 نایت اسکین

ماماني چهارشنبه چون من بايد مي رفتم دكتر نمي رسيدم بيام مهد كودك دنبالت براي همين دايي عابدين اومده بود دنبالت كار دكتر منم خيلي طول كشيد و تا بيام خونه ساعت نه شب شده بود تو كه رسيده بودي خونه به دايي گفته بودي بهم زنگ بزنه گوشي رو گرفتي گفتي (مامان كوجايي فَفتي آمبول بزني) گفتم آره عزيزم زود ميام پيشت كه گفتي (تو نيومبدي دونبالم دوسِت دارم بيا ايشم) با اين حرفايي كه مي زدي نمي دوني چقدر پشت تلفن ذوق كردم بهت گفتم باشه زودي ميام بعد هم تو پشت تلفن كلي برام بوس فرستادي، وقتي كار دكترم تموم شد با اون لاوي كه تو تركوندي دلم خواست برات يه چيزي بخرم رفتم مغازه اسباب بازي فروشي كه چشمم به اسكوتر افتاد كه چند باري تو پشت مغازه ديده بودي و مي خواستي كه ما هم هربار يه جورايي از خريدش شونه خالي مي كرديم ولي اونشب ديگه برات خريدم وقتي اومدم خونه تا چشمت به من افتاد چنان محكم بغلم كردي و بوسم مي كردي كه نگو آخه اين اولين باري بود كه بعد از مهدكودك اينهمه ساعت از ماماني دور بودي وقتي اسكوترتو بهت دادم اينقدر خوشحال بودي و ذوق كرده بودي همش مي گفتي (آخ جون از اينا كه دوست داشتم مرسي مامان كه برام اَريديش).

شب داشتي با لوگوهات بازي مي كردي مي خواستي در سطل لوگوهات رو ببندي كه دستت ليز خوردو دهنت خود به تيزي سطل و دندونات از داخل و سطل از بيرون لبتو پاره كردن نمي دوني چقدر خون اومد منم اينقدر ترسيده بودم كه نگو فكر مي كردم پارگيش زياد باشه اينقدر هول كرده بودم كه اصلا متوجه نبودم دارم گريه مي كنم تورو بغل كرده بودم و داشتم دور خودم مي چرخيدم جالب اينجا بود كه دستمال روي ميز بود ولي من پيداش نمي كردم دايي عابدين به دادم رسيد دستمال آورد و روي لبت فشار داد و نگه داشت تا خونش بند اومد وقتي ديگه خون ريزي نمي كرد ديديم از داخل دو جاي لبت پاره شده و از بيرون هم يك جاي لبت پاره شده البته خدارو شكر پارگيش خيلي زياد نبود كه به بخيه نياز داشته باشه ولي خيلي خون اومده بود ماماني خيلي خيلي ترسيده بودم.

153153153153153153153153153

پنج شنبه رفتيم خونه مامان بزرگ شفيقه اونجا كلي باخاله فريبا(خاله بابايي) بازي كردي بعد غروبي همه با هم رفتيم بيرون موقع برگشت هم رفتيم سفره خونه سنتي اونجا تو از بابايي پفك خواستي بابايي هم برات خريد من براي اينكه تو زياد نخوري نصفش كردم توي دوتا بشقاب جالب اينجا بود كه وقتي ديدي براي خودت داره تموم مي شه و ماهم داريم نصفه ديگشو مي خوريم هرچي پفك توي بشقابه خودت بود همه رو گرفتي توي مشتت بعد بشقابتو نشون من دادي گفتي (مامان به من اوفك مي دي ميبين ندارم) من بهت گفتم نه برايت خوب نيست عزيزم تازه هنوز توي دستت داري با اين حرف من دستتو پشتت قايم كردي گفتي (مامان من گوناه دارم اوفك نمي دي) بعد بابايي برات كلي پفك ريخت توي بشقابت، بشقابو كه از بابايي گرفتي پفكاي توي دستتم خالي كردي روي بقيه و دستتم تكوندي و مشغول خوردن شدي اونوقت من بهت گفتم آريا به من پفك مي دي من ندارم اونوقت خيلي بامزه گفتي (اورو براي خودت بخر) من:‌پول ندارم تو يكم بهم پفك بده، آريا: (به بابا بگو برات اِخره)، من: بابا هم پول نداره وقتي من اين حرفو زدم رو كردي به بابا خيلي جدي و با يكم اخم و عصبانيت به بابايي گفتي (پولاتو چي كردي) بابايي گفت همهرو پفك خريدم بعد تو به من گفتي (خوب بابا پول نداره اوفك نخور ديگه) ديگه از دست تو اينقدر خنديديم كه نگو جالب اينه كه اطرافيان روي تختاي ديگه هم داشتن به حرفات گوش مي دادن و مي خنديدن ولي آخر هم تو به من از پفكات ندادي كه ندادي.

gif_icon316gif_icon316gif_icon316gif_icon316gif_icon316gif_icon316gif_icon316gif_icon316

جمعه رفته بودي توي اتاق خواب آيينه و شمعدونارو انداخته بودي خدا بهمون رحم كرد كه توي سرت نشكسته بود وقتي من اومدم دعوات كنم بهت گفتم براي چي دست زدي به آيينه نگاه كردي به من گفتي (من دست نزدم كه بابا بود) با اينكه خندم گرفته بود از دروغ واضحي كه داري مي گي ولي به روي خودم نياوردم گفتم بابا كه توي اتاق خواب نبوده كه دست بزنه نگفتي اگه بشكنه توي سرت چي مي شه تو هم دست منو گرفتي بردي پيش بابا خيره خيره توي چشاي بابايي داري نگاه مي كني مي گي (بابا مَدِه تو دست نزدي به آيندِه) بابايي گفت نه بابا من كه اينجا نشستم بعد تو بهش مي گفتي (بدو آره من بودم ) بامزه كه داشتي بهش مي گفتي حرفاتو تاييد كنه بعد از كلي جر و بحث بابايي گفت خوب آره من بودم بعد رو كردي به من گفتي (ديدي دوفتَم حالا ششاشو در بيار=چشاشو) ديگه نمي دونستم از دست تو بخندم يا به عصبانيتم ادامه بدم ولي براي اينكه به دروغ گفتن عادت نكني هم تورو دعوا كردم براي دست زدن به آيينه هم بابايي رو دعوا كردم براي اينكه به دروغ حرف تورو تاييد كرد.

gif_icon080gif_icon080gif_icon080gif_icon080gif_icon080gif_icon080gif_icon080gif_icon080

اين چند روزه از بودن دايي عابدين كنارت اينقدر خوشحال بودي تا تونستي هم استفاده كردي و بازي كردي به طوري كه دايي ديگه خسته شده بودي هرجا دايي مي رفت تو هم دنبالش مي رفتي يا هرجا تو مي خواستي بري دايي هم دنبالت مي كشوندي دايي ديگه از دستت از نفس افتاده بود ولي چون خيلي دوست داره به روي خودش نمي آوردو باز پا به پايه تو بازي مي كرد تو هم خيلي دوسش داري به طوريكه همش ورده زبونت دايي داييه.

049049049049049049049049

اينم يكسري عكس از آريابا اسكوترش (البته چون شبش واقعا"‌خسته بودم عكسارو فردا ازت انداختمنیشخند)

آريا و اسكوترآريا و اسكوترآريا و اسكوتر

آريا در حال پشتك زدن از خوشحالي داشتن اسكوتر

آريا

عشق مامان

آريا در حال سيب زميني خوردن روي اُپن (عاشق سيب زميني سرخ كرده اي)

عزيزم

قربون اخم كردنت كه از بس موقع خوردن سيب زميني ازت عكس انداختم خسته شده بودي و مثلا"‌داشتي ماماني رو دعوا مي كردي

اخمالواخمالو

خداوندا تو ستاری همه خوابن تو بیداری
به حق خواب و بیداری عزیز م را نگه داری 

عزيز مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (52)

مامان نيكان و روهان
14 آبان 90 10:56
پسر كوچولوي خوشگل اسكوتر نوت مباركت باشه دست مامان هم درد نكنه مواظب خودت باش ديگه از اون اتفاقها برات پيش نيايد عزيزم.
میثم
14 آبان 90 11:35
سلام داداشی دورت بگرم مرسی از آدرسات ساعت یک کلاس دارم نماز و نهار و 50 دقه راه زودی باس حاضر شم پستتو اومدم میخونم، این نگار هم جون وب نداره پشت هم نظرشو دادم بوس واس آریا به دوماد و خودت تو آینه سلام برسون
نابخشوده
14 آبان 90 12:24
سلام بر معصومه خانم شما که دیگه با وجود آریا نباید از خودتون دلگیر باشید. هر وقت اینطور شدی زود برو یه مطلب برای بزرگیهای آریا بنویس. میشه خاطره ای برای فردا. امیدوارم هیچوقت دلگیر نباشی.
نابخشوده
14 آبان 90 12:29
متن تصنیف سپیده، از آقای امیر هوشنگ ابتهاج ایـران، ای سـرای امـیـد؛ بـر بـامـت سـپیده دمید بنگر کزین ره پر خون؛ خورشیدی خجسته رسید اگر چه دلها پر خون است؛ شکوه شادی افزون است سـپـیـده ی مــا گـلـگـون اسـت وای گــلــگــون است که دست دشمن در خون است ای ایران غمت مرساد؛ جاویدان شکوه تو باد راه ما، راه حق، راه بهروزی است اتـحـاد، اتـحـاد، رمـز پیروزی است صلح و آزادی، جاودانه در همه جهان، خوش باد، یادگار خون عاشقان ای بهار، ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باش
مامان نازدونه ها
14 آبان 90 12:41
اسکوتر مبارکش باشه مامانی بیشتر از اینها مراقب اریا جون باش خدا خیلی بهش رحم کرده انشالا همیشه بالاها ازش دور باشه
فرشته مامان امين رضا
14 آبان 90 13:45
سلام عزيزم مبارك باشه اسكوتر.مواظب خودت باش پسرنازوشيطون. ماماني آپم
دیروز دختر بابا...امروز خانوم خونه
14 آبان 90 14:18
واااااااااااای آریا جون خدا خیلی بهت رحم کرده مواظب خودت باش و مامانی رو نگران نکن اسکوتر هم مبااااااااااارک دست مامانی درد نکنه
مریم (مامان روشا)
14 آبان 90 15:06
الهی من قربون این شیرین زبونیات بشم عشقم مبارک باشه اسکوترت دست مامانیه مهربون درد نکنه بمیرم که از لبای قشنگت خون اومد خاله خداروشکر که به خیر گذشت راستی دوستم من از مرورگر موزیلا که استفاه میکردم اون مشکل پیش می اومد الان که با اکسپلورر اومدم درست بود
خاطره مامان بردیا
14 آبان 90 16:07
به به اسکوترت مبارک باشه اریا جون. دست مامانی مهلبونت درد نکنه... قربونت برم با اون حرف زدنات... سیب زمینی های سرخ شده هم نوش جونت.. آخی مامانی بسه دیگه انقدر از این پسمل خوشجله عکس ننداز.. بزار با خیال راحت بخوره.. عزیزمممممممممممممممممممم
مامان آرمان
14 آبان 90 16:42
سلام عزیز طلای خاله.
اول از همه اسکوتر جدیدت مبارک.ببین چقدر مامان به فکرته و همیشه برات اسباب بازیهای خوب میخرن تا شما را خوشحال کنن.
دوم خیلی ناراحت شدم که اون اتفاق بد واسه لبو دهنت پیش اومده...خیلی بیشتر احتیاط کن خاله جون

سوم اینکه خیلیییییییییییییییییییییییییییی خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییی بلایی با هوش و عقلت که میتونی مامان را خوب گول بزنی.باباتودیگه کی هستی....ای بلاااااااااا
خوشم میاد این ووروجکها با این سن خوب ماها را میزارن سر کار
من هم آرمان را چند بار بخاطر کارش دعوا کردم و در این بین پدر بیچاره هم بخاطر اینکه اثر کار بیشتر بشه بیخودی از دعوای مامان بهره برده که عیب نداره تازه گاهی لازمه که بچه بیشتر حساب ببره.
قربون اون خندیدنت با اسکوتر...خیلی ماه افتادی.
اخم که کردی بازم ماهی گلم.
مامانی اگه دوست دارین پنج شنبه بیان خونمون که بچه ها باهم بازی کنن.منتظر نظرتون هستم.
مامان هانیه سادات
14 آبان 90 17:01
سلام. آریا جونم.میبینی مامان جون چقده دوستت داره. خوش بحال آریا جون.منم میخوام. ماشاالله آریا جون خیلی حاضر جوابه.فکر کنم به خودت رفته باشه.آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟البته حسابی کیف میکنی.من که عاشق بچه های شیرین زبون و حاضر جوابم.
مامان امیر علی
14 آبان 90 20:14
فدات بشم من خاله .این مامانت تو رو چشم کرده ها از بس شیرین زبونی واسش کردی .خیلی مبارک باشه .بنز بخری عزیزم .بوس .مرسی به ما سر می زنید .
مامان امیر علی
14 آبان 90 20:15
چقدر لباسهات نازن و بهت می یان .بوس
مامان گیسو
14 آبان 90 20:28
سلام عزیزم خوبی؟ اسکوترت مبارک عزیزممممممممم وایییییییی خوش به حالتتتتتتتت عجب سیب زمینی های خوشمزه ای بوسسسسسس
مریم مامان درسا
15 آبان 90 1:50
سلام عزیزم الهی من قربونت برم با اون حرف زدنت ،حسابی دل همه رو بردی ها
مرد كوچك من
15 آبان 90 10:10
اي جان وقتي اينطوري حرف ميزني دلم ميخواد گازت بگيرم پس تو هم سيب زميني سرخ كرده دوست داري كه....نوشن جونت
مرد كوچك من
15 آبان 90 10:10
يك شاخه گل سپيد تقديم تو باد، رقصيدن برگ بيد تقديم تو باد... تنها دل تنگيست سرمايه من... آن هم شب پاك عيد تقديم تو باد زندگي‌تان به زيبايي گلستان ابراهيم و پاكي چشمه زمزم عيدتان مبارك
مامان آبتين
15 آبان 90 11:14
خاله قربون اين پسر بره با اين ‍‍‍ژست هاي نازش
میثم
15 آبان 90 11:51
اگر عاشق کشی رسم و مرام خوبرویان است
بکش مارا، بکش مارا که دائم عید قربان است
ابراهیم تو امتحان سربلند بود
عید قربان مبارکت داداشی

میثم
15 آبان 90 12:00
جواب نظرتم دادم برو بخون، آخه اینجا بنویسم همه ر با هم قاتی میکنی
راستی!
آجی خودمی


تو هم داداشه خودمي
میثم
15 آبان 90 12:04
اینم جواب نظرت چون واجب بود اینجام نبشتم
خوبه دروغ نمیخوای
با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه
من باربی عروسکی نمیخوام، من باربی واقعی میخوام، برو واسم خواستگاری یالا
اشکالی نداره بذا بازیشو کنه، تو هم بهونه خوبی واست میشه


خوب انتخاب باربي با تو سه سوت عروسي به راه انداختن با خواهرت
مامان محمدرضا(شازده...)
15 آبان 90 13:09
سلام مامان مهربون سلام آریای دوست داشتنیه من خاله قربونت بره با این شیرین زبونیهات کلییییی دلبری میکنی ان شاالله همیییییییشه شاد باشید.
نسرین مامان هلیا
15 آبان 90 14:07
قربون اون شیرین زبونیت بره خاله.اسکوترت هم مبارک باشه
مامان پارسا
15 آبان 90 14:11
سلام گل پسر خاله اسكوترت مبارك
مامان حسني
15 آبان 90 14:17
آريا جونم خداراشكر به خير گذشت ولي خيلي مواظب باش بعد هم اسكوترمبارك حتما همش با اون توكوچه واينور واونور هستي ولي خيلي مراقب باش توروخدا عكسات هم خيلي خوشگلن مخصوصااون اخريه كه هنوز ني ني بودي فكركنم سردته دماغت كمي قرمز شده
آرزو
15 آبان 90 14:20
قربون اون حرف زدنش عزیزمه
مامان آرمان
15 آبان 90 16:06
سلام گلم.عید قربان برای شما هم مبارک باشه.انشاءا....قسمت بشه همگی با هم برین زیارت خانه خدا و ......یک خصوصی دارید.
مامان گیلاس
15 آبان 90 16:25
خوشا آنان که با حق آشنایند / مطیع محض فرمان خدایند چو ابراهیم اسماعیل خود را / فدای امر الله می نمایند عيد سعيد قربان ، جشن «تقرب» عاشقان حق بر شما مبارك
مامان امیر علی
15 آبان 90 16:36
سلام عزیزم عید شما هم مبارک التماس دعا
hadi
15 آبان 90 16:45
سلام خوبید واقعا وبلاگ حرفه ای داری التماس دعا برشما وخانواده محترم هم مبارک منتظریم
مامان ماهان عشق
15 آبان 90 17:32
سلام.اسکوتر مبارک.الهی بمیرم که لبای خوشکلت اوف شده.به منم اوفک ندادیا. بیشتر مواظب اینده(آینه) باش.خدا رحم کرده. عاشق این لباست شدم.خیلی خوشکله. عیدتون هم مبارک.
ناهید
15 آبان 90 17:49
اسکوتر مبارک باشه بازم سر بزن. آره سیندرلا بود. نه سفید برفی
مامان پارسا
15 آبان 90 18:33
عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد . . .
مامان پارسا
15 آبان 90 18:57
مباااااااااااااااااااااااااارکت باشه عزیزم براش اسفند دود کن خوب انقدر شریرن زبون چشم میخوره نوش جونت
مامان پارسا
15 آبان 90 19:05
عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد . . .
آرزو
16 آبان 90 0:02
سیــــــــــــــــــــلام عیدت مبارک [بوسه]
مامان علي خوشتيپ
16 آبان 90 0:23
اميدوارم فردا غمهايتان قربان شاديهايتان گردد عيد قربان مبارك
میثم
16 آبان 90 1:41
نگو بذا اینقد حرف بزنه که گوشام کنده شه
نه الکی نیس سوالاش، سوالاش فنیه
دختر مورد علاقه ام ؟ آها منظورت کار مورد علاقه هم


فني بودن سوالاتش مارو ديونه كرده ديگه
دختر مورد علاقه كار مورد علاقه شهر مورد سكونت مورد علاقه خونه مورد علاقه ماشين مورد علاقه .... تورو خدا مبادا تعارف كنيا
مامان ماهان
16 آبان 90 10:56
سلام عیدتون مبارک 000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__*
مامان ماهان
16 آبان 90 10:58
ای جووووووووووووووووووونم اسکوترت مبارکههههههههههه مواظب خودت باش عزیزم وای ماهانم عاشق سیب زمینی سرخ کرده اس نووووووووووووووش جونت عزیزم
مامان گیسو
16 آبان 90 12:10
گلم خصوصی داری
ماهان
16 آبان 90 14:35
عید شما هم مبارک باشه ... کی لی لی لی !! می خوای بیام سرم رو ببری ؟!
الهام مامان رامیلا
16 آبان 90 14:52
_________________00_00_________________ ________________00___00________________ _______________00_____00_______________ ______________00_______00______________ _____________00_________00_____________ 00000000000000___________00_000000000000 __00______________0يه0______________00__ ____00________0ستاره خوشگل0_______00___ ______00_________0براي0_________00______ ________00_____0تو دوست0_____00________ __________00_____0عزيزم0_____00__________ _________00_________________00_________ ________00________0000________00_______ _______00_______00____00_______00______ ______00_____00__________00_____00_____ _____00___00________________00___00____ ____0000________________________0000___ ___000____________________________000__ سلام آریا جونم و مامان گلش عیدتون مبارک اسکوترت مبارک باشه خاله جونم مواظب باش نخوری زمین عزیزم
مامان رامیلا
16 آبان 90 16:45
____________@@_@__@_____@___________@@@_____@@___@@@@@__________@@@@______@@_@____@@_________@@@@_______@@______@_@_________@@@@_______@@______@_@_________@@@@_______@_______@_________@@@@@_____@_______@__________@@@@@____@______@___________@@@@@@@______@__@@@_________@@@@@_@@@@@@@@________@@______@@@@@@@_______@_______@@@@@@_______@@________@@_____@_____@_________@______@____@_____@_@@_______@@@@_@__@@_@_@@@@@_____@@@@@@_@_@@__@@@@@@@____@@@@@@@__@@______@@@@@____@@@@@_____@_________@@@____@@_________@__________@_____@_________@____________________@_________________@_@_____عیدتون مبارک
1000000000000000 بوس برای آریا جون .


مریم(مامان روشا)
16 آبان 90 17:59
هزارتا بوس برای گل پسرم به امید اینکه یه روز از نزدیک ببینموتون
مهسا
16 آبان 90 18:14
´سلام ´¶¶´´´´¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´ ´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶´´´´¶´ ´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶´¶¶¶¶¶¶´´´¶´ ´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶´ ´´´´¶´´´´بدو بيا آپـــــم´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´ ´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´ ´¶¶¶´´´´´¶´´´´دير نكني´´´´´´´¶´´ ´´´¶´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´ ´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´¶´´ ´´¶¶¶´´´´´´´´´¶¶¶´´´´¶¶´´´¶¶´´ ´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´ ´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´ ´´´¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´ ´´´¶´´´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶´´´¶´´´´´ ´´´¶´´´´¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶´´´´ ´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶´´´¶¶´´ ´´¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶´´ ´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶´´ ´´¶´´نظـــر´´¶¶¶¶¶¶¶¶´يادت نره ¶´´ ´´¶¶´´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´¶¶´´´ ´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´
سـعـید
16 آبان 90 19:40
سلام مرسی که میاین و وقت میزارین من و ببخشید اگه دیر به دیر میام عیدتون مبارک
مسعود
17 آبان 90 11:01
سلام مامان آریا ممنون اومدید پیشم عیدتون مبارک ممنون اجازه دادین از مطالب وبلاگتون استفاده کنم حتما استفاده میکنم و لینکتون میکنم بازم منتظرتون هستم آرزوی موفقیت
تینا بیدی
17 آبان 90 15:49
سلام سلام. معصومه جون چقد خوبه وقتی چیزی واسشون می خریم و کلی خوشحال می شن و ذوقشو می کنن. اونوقته که حسابی بهت می چسبه. مبارکش باشه. راستی از طرف من یه بوس گنده رو لبای زخمیش که ان شالله تا الان خوب شده بکن.
شهرزاد مامان حسین
17 آبان 90 23:11
عزیزم. کلی خندیدم از دستش. چقدر بانمک و شیرینه. خدا حفظش کنه. اون جمله حالا چشاشو در آر که محشر بود.
احمد222
30 آبان 90 2:12
ازکجا گرفتی تا منم یکی بخرم تو این خرابشده ما گیر نمیاد .جنس خوبش منظورمه


من اينو از خيابون استانبول تهران خريدم نمي دونم بلدين يا نه توي منيريه هم مدلاي مختلفي داره اميدوارم بتونين يه جنس خوبشو پيدا كنين
گوهر کده
19 آذر 90 14:39
آیا از قدرت شگفت آورو جادویی سنگها خبر دارید؟ شما سنگها را چقد رمی شناسید و درباره آنها چه اطلاعاتی دارید؟ سنگ درمانی یا Gemstone Therapy یکی از روشهای درمانی باستانی است که از طبیعت ریشه گرفته است. این علم در هزاران سال پیش در تمدنهای باستانی شکل گرفته و به مرور زمان به فراموشی سپرده شد درحالیکه امروزه با درک بهتر از خواص شفا بخش سنگها رو به گسترش است. سنگها می توانند جادو کنند و بر فعالیتهایتان تاثیر بگذارد. سنگها می توانند شما را جادو کنند و بر فعالیت هایتان تاثیر بگذارند. اگر در درستی این قضیه تردید دارید در موقعیتی که نیاز به شجاعت دارید یک تکه سنگ «حدید» با خود حمل کنید تا اثر آن را به چشم ببینید. یا می توانید برای اینکه عشق بین خود و همسرتان را افزایش دهید گردن بندی از لاجورد به گردن بیاویزید، چون لاجورد عشق و دوستی را زیاد می کند. هر یک از سنگهای موجود در طبیعت خاصیتی ویژه و منحصر به فرد دارد. انرژی از امواج کیهانی عبور می کند و به واسطه سنگهایی که بر گردن آویخته اید یا به نحوی با بدن شما در تماس قرار گرفته اند به شما منتقل می شود. علاوه بر این دانشمندان بر این باورند که هر سنگ با متولد ماه خاصی ارتباط بیشتر و بهتری برقرار می کند و می تواند برای درمان بیماریها یا متعادل کردن قوای روحی و دماغی او مثمر ثمر باشد. به خاطر داشته باشید که برای متولدین هرماه، علاوه بر سنگ مخصوص خود او، ممکن است چندین سنگ دیگر هم مفید باشد. شما سنگ ها را چقدر می شناسید و درباره آنها چه اطلاعاتی دارید؟ برای آشنایی بیشتر و خرید مطمئن از سایت گوهر کده www.goharkadeh.ir دیدن نمایید و با قدرت اطمینان خرید کنید. کد تخفیف: 4227 تخفيف: با ارائه کد تخفيف بالا از 10 درصد تخفيف استفاده نماييد .