آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

گل پسر ماماني

تفنگ بازي

1389/11/30 11:09
نویسنده : مامان معصومه
740 بازدید
اشتراک گذاری

ماماني جمعه ها هم از دست سحرخيزي تو نمي تونيم بيشتر از ساعت ۸ صبح بخوابيم وقتي تو بيدار مي شي ماهم بايد بيدار بشيم امروز همش داشتي تفنگ بازي مي كرديم تفنگتو مي گرفتي سمت ما مي گفتي (استا آلا) بعد شليك مي كردي من خودم و مي زدم به مردن مي دوييدي سمتم مي گفتي (مامان اورد) بعد الكي گريه مي كردي دستم و تكون مي دادي آخرشم يه بوسم مي كردي تا من زنده بشم بعد تفنگتو مي دادي من مي گفتي (آرياست) وقتي من بهت شليك مي كردم همچين خوشگل خودتو به مردن مي زدي تا منم بوست كنم زنده بشي خلاصه كلي با هم بازي كرديم عصرهم بردمتن حموم باز از حموم بيرون نمي اومدي مي گفتي (اشم اشم ابو) يعني نقاشي كنم چشم چشم ابرو دوباره كلي گريه كردي تا بياي بيرون. عصري ماماني داشت شام درست مي كرد تو چاقو مي خواستي بهت نمي دادم با تمام سرتقيت واستاده بودي مي گفتي (اده) مي گفتم جيزه باز تو داد مي زدي مي گفتي (اده اده) دعوات كردم با تو از رو نرفتي كه تازه من و دعوا مي كردي مي گفتي (ا آقو اده آرياست) بهت اخمم مي كردم كه ماماني جيزه تو از رو نمي رفتي تازه به من اخم مي كردي آخرسر من از رو رفتم چاقو رو گذاشتم زمين بغلت كردم بردمت تو اتاق يكم بازي كرديم تا تو يادت رفت دوباره رفتم سراغ كارم . مامان قربون پسر شيطون و سرتقش بشه

عكس آريا در حال اخم كردن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)