آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

گل پسر ماماني

دل نگراني

1390/9/29 14:40
نویسنده : مامان معصومه
1,023 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزم چند وقتي هست كه خيلي نگرانتم نگرانه حالَت هات، شبا كابوس مي بيني و تا صبح هذيون مي گي كه اين خيلي باعث نگرانيه ماماني شده و سخت پيگيرم براي حل اين مشكل كه چرا شبا توي خواب دچاره همچين حالت هايي مي شي و دومين نگرانيه مامان اينه كه دوباره چند وقتيه كه خود به خود خون دماغ مي شي چند وقت پيش اين اتفاق برات افتاد كه كلي آزمايش ازت گرفتن آخرشم به هيچ نتيجه اي نرسيدن و گفتن هيچ چيزي نشون نمي ده نمي دونم چرا دوباره داري خون دماغ مي شي ديگه واقعا" واقعا"‌دارم كم مي يارم بابايي هم طفلي خيلي ناراحته ولي باز مامانو دلداري مي ده كه نگران نباش چيزي نيست ولي من نگراني رو توي چشاش مي بينم.

 آخه نمي دوني وقتي خون دماغ مي شي و خودت مي ترسي و ناراحتي از اينكه خون دماغ شدي من چه مي كشم اون صحنه رو مي بينم و تند تند بايد دستمال كاغذي بردارم تا خون بينيتو پاك كنم تا تو كمتر خونشو ببيني،‌بغلت كنم كه زياد تكون نخوري بعد با بغض بهت بگم كه چيزي نيست عزيزم نترس ولي خودم ترس توي تمومه وجودم هست  يا اينكه وقتي شبا توي خواب از كابوسايي كه مي بيني شروع مي كني به هذيان گفتن يا گريه كردن مامان چه ميكشم بيدارت مي كنم آب بهت مي دم بعضي وقتاهم بغلت مي كنم و همونطوري كه توي گوشت زمزمه مي كنم از عشق و دوست داشتنت از اينكه عزيزم نترس مامان هميشه كنارته تا تو به خواب مي ري و من ساعت ها به صورتت نگاه مي كنم بعضمو توي گلو خفه مي كنم اصلا"‌متوجه نمي شم كه صبح شده و داره صداي اذان پخش مي شه بعد مي زارمت توي تختتو و دست به دعا مي شم و سر سجاده با اشك از خدا هيچ چيزي جز سلامتي تو نمي خوام،‌عزيزم حتي نوشتن اين موضوع هم باعثه بغضم مي شه.

 خدايا تمام اميدم به توست همون طور كه تا به حال در مورد آريا نا اميدم نكردي اينبار هم نا اميدمون نكن.

همه ي زندگيم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (38)

مامان شایان و داداشی
28 آذر 90 10:51
شاید خون دماغ شدن گل پسری مربوط به خشکی مخاط بینیش باشه که تو زمستون شایعه سعی کنید اتاقش رو با دستگاه بخور مرطوب نگه دارید . امیدوارم زود زود آریاگلی خوشگلمون خوب بشه . عکسش هم خیلییییییی با مزه است از طرف من محکم ببوسیدش


مرسي عزيزم از راهنماييت حتما" اينكارو مي كنم
مرد كوچك من
28 آذر 90 11:27
ايشالا كه چيزي نباش عزيزم نگراني و دلواپسي شما هم طبيعيه عزيزم
شايد به خاطر سرما خوردگي و خشك شدن بيني باشه كه خودن دماغ ميكنه سعي كن فضاي خونه رو مرطوب نگه داري؛ هذيان گويي شايد به تب بالا بي ربط نباشه ايشالا زود خوب خوب بشي آريا جون


مرسي گلم از راهنماييه دلسوزانت در مورد بيني خدا كنه به همين دليل باشه حتما"‌اينكارا رو انجام مي دم اميدوارم خوب بشه هذيان گوييش مي دونم بدليل تب نبوده چون اصلا"‌تب نداشت
مریم (مامان روشا)
28 آذر 90 13:05
عزیزم منم بغضم گرفت قربون اون دل کوچیکت بشم ولی باور کن اونم چیزی نیست برای اینکه خیالت راحت بشه به وبلاگ مدرسه ی مامانها برو یه پست در مورد خون دماغ گذاشته حتما" بخون تا خیالت راحت بشه حتما" امروز میرم آدرس پست رو میبینم دوباره میام برات میذارم
قربونت بشم توروخدا خودتو ناراحت نکن ما خودمون هم بچه بودیم وتمام این چیزارو داشتیم منم دعا میکنم خدا تمام بچه ها رو در پناه خودش حفظ کنه


مرسي عزيزم مي دونم كه مادرا خوب همديگه رو درك مي كنن منم براي اينكه يكم از دلنگرانيام كم بشه اين پستو گذاشتم و با داشتنه دوستاي خوبي مثل شما باور كن يكم الان بهترم و فكرم آروم تر شده كه شايد من زيادي دارم حساسيت نشون مي دمبابت سايتم دستت درد نكنه خيلي برام مفيد بوددوستتون دارم
مامان آرمان
28 آذر 90 13:17
سلام خوبان.
خیلی ناراحت شدم که تو نوشته هات صحبت از دلنگرانیهات را خوندم.
در مورد کابوسها احتمالا باید از تصاویر تلویزیونی باشه که شخصیتهای مختلف توی کارتونها روی بچه ها و ذهنشون خیلی تاثیر میذارند.البته ما بزرگترها اصلا متوجه نمیشیم وای من در آرمان مبینم که از بعضی از شخصیتهای خیلی ساده ابراز ترس میکنه..حالا اون شخصیت مثلا یک پیر زن هستش ولی همیشه وقتی اون بخش سی دی میرسه میره و سی دی را خاموش میکنه یا میاد پیش من تا اون تیکه تموم بشه و یا مثلا تو یک سی دی دیگه که پر از شعر هستش یک جا یک گربه تو تاریکی رفت و آمد میکنه آرمان را میترسونه که به نظر ما خیلی ساده و خنده داره ولی ذهنیت بچه ها چیز دیگه ای...شاید اگر کمی از تماشای تلویزیون کم بشه کابوسهاش هم بهتر بشه یک امتحان کن که البته در طولانی مدت جواب میده.
در مورد خون دماغ ...خواهر زاده من هم از بچگی این طوری بود و آلان هم گاهی هست و دکتر گفته بود که مویرگهای بینی اش خیلی ظریفه و وقتی بینی اش خشک میشه بخاطر خشکی هوا مویرگها پاره میشن و باعث خن دماغ میشه و فقط باید بینی اش چرب بشه و یا در هوای خیلی خشک قرار نگیره.
ایشاءا..........که چیزی نیست و حالا برای اطمینان خودت بازم بیشتر تحقیق کن.
قربونت برم خاله نبینم که یک وقت بترسی و .....
من خیلی دوستتون دارم و واقعا احساس مادرانت و درک میکنم ولی اینها فقط حساسیت بالای مادرانه است.هیچیش نیست گل پسرم و زیاد خودت را اذیت نکن
بازم دکتر ببر و ازش بیشتر پرس و جو کن.
با آرزوی بهترینها و سلامتی برایتان


مرسي عزيزم از اين همه راهنمايي هاي خوبت باور كن وقتي كامنت شما دوستاي گلمو خوندم كه اينقدر دلسوزانه راهنماييم كردين خيلي آروم تر شدم و كمي فكرم كمتر شده در مورد كارتون خودم هم به اين نتيجه رسيدم براي همين الان يك هفته اي هست كه كارتون بن تن و مرد عنكبوتيشو و هر كارتونه خشنه ديگه رو براش غدقن كردم و تمام سي هاشونم مخفي كردم الان بچم توي قرنطينه ي كارتونيه در مورد خون دماغ هم بايد امتحان كنم و هواي خونه رو مرطوب كنم و بيني شو چرب كنم تا ببينم باز خون دماغ مي شه يا نه قربون آرمانم برم كه از بعضي چيزا مي ترسه بوسش كن از طرف من
ما هم شمارو خيلي خيلي دوست داريم
مامان امیر علی
28 آذر 90 13:37
وای الهی فدات بشم من خاله .خواهر جون نگران نباش درکت می کنم می دونم سخته حتی سرما خوردگی جزیی .ما مادرها چه می کشیم اما فرزند یک هدیه از طرف خداست و به خودش توکل کن و ایمانت را قوی کن و به خودش بسپار شبها ارومش کن قبل خواب و ببوس و محبت زیاد کن کنارش دراز بکش و بعد هم سوره ولعصر را بخون توی صورتش فوت کن و بنویس زیر بالشتش بزار .از مهدش سوال می کردی و تحقیق شاید انجا موردی پیش اومده کسی ترسوندتش ؟خلاصه پیگیر باش تا بچم اروم بشه .جو خونتون و رفتارت را با همسرت خیلی اروم کن و لبخند بزنید همیشه و بهش اطمینان بدین همه چی ارومه .ایشاله زودی خوب می شه نگران نشو .


عزيزم باور كن خيلي خيلي خوشحالم كه دوستاي دلسوزي مثل شما دارم كه توي اين مواقع با حرفاتون باعث آرامش مي شين باور كن خيلي آروم تر از زمانيم كه داشتم مطلبو مي نوشتم در مورد آريا من هرشب كلي بوسش مي كنم اونم همينطور زياد بهم مي گه ماماني دوست دارم توي مهد هم هرچي ازشون مي پرسم مي گن نه همه چيش خوبه از چيزي نمي ترسه نرماله نمي يان چيزي بگن كه از هركدوم از مربياشونم پرسيئن فقط گفتن خوبه ولي بارها شده كه دروغشون معلوم شده چون آريا تازگي ها يه چيزايي رو لو مي ده وقتي به مهد مي گم با خونسردي تمام مي گن آره اينجوري شده براي همين نمي تونم بهشون زياد اعتماد كنم توي خونه هم من و باباي آريا تمام چيزارو رعايت مي كنيم حتي با صداي بلند هم حرف نمي زنيم كه توي روحيش تاثير نذاره مطمئنم از توي خونه نيست براي همين مي خوام آريا رو ببرم براي يه تست كودك تا معلوم بشه كه ترس ناشناختش چيه بازم مرسي از دلسوزيت گلم
مامان امیر علی
28 آذر 90 13:38
اگه از طرف خونتون نیست احتمال زیاد از طرف مهدش هست حتما پیگیر باش


چشم حتما" اينكارو مي كنم
مامان سارا و اميرمحمد
28 آذر 90 14:59
انشاءا... كه چيزي نيست و آريا جون زود زود خوب ميشه . بيشتر مواقع خون دماغ به خاطر خشكي هواست و بيشتر تو فصل زمستان هست . سعي كن خونه رو مرطوب نگه داري همين طور بيني آريا جون رو مرطوب و چرب نگه دار . خوش به حال آريا جون كه مامان به اين خوبي و مهربوني داره.


مرسي عزيزم از راهنماييت
فكر مي كنم همه مادرا همينطورن و همين قدر حساس
مریم(مامان روشا)
28 آذر 90 15:48
http://mamanschool.niniweblog.com/cat12.php
اینم آدرس پست خونریزی از بینی حتما" بخونش
دوستتون دارم ومی بوسمتون


مرسي گلم سايتي كه معرفي كردي خيلي برام مفيد بود
خاطره مامان بردیا
28 آذر 90 18:37
نگران خون دماغ شدنش نباش. من خودم از وقتی یادم میاد و بچه بودم همیشه خون دماغ می شدم و می شم.. دکتر هم که بردی پس الکی خودت و اذیت نکن..


مرسي عزيزم از دلداريت
خاطره مامان بردیا
28 آذر 90 18:38
مادر بودنه و دل نگرانی.. انشاء اله که آریا جون همیشه صحیح و سالم باشه و شاد و شنگول


واقعا" همينطوره چرا مادرا اينقدر نگرانن هميشه خوب اينم از عاطفه زيادي كه دارن ديگه
مامان حسنی
28 آذر 90 19:11
سلام وقتی ازمایش اریا جونم چیز خاصی نیست پس نگران نباشیددخترعمه من به بعضی خوراکیهای که گرم هستن مثل گردو وریحان و....حساس بود وتا می خورد خون دماغ میشدعزیزم ببین با خوردن چیزی اینجورمیشه یانه
شبها بالای سرش قران وسیب بذارعطر سیب ارام بخشه ضمنا با شکم پرنخوابه ازخدا می خوام هرچه زود ترنگرانیهاتون تموم شه وهیچ مساله نباشه


مرسي عزيزم از راهنماييت حتما"‌اينكارارو امتحان مي كنم قربونت برم
نارینه
28 آذر 90 21:22
ایشالله که چیز مهمی نیست عزیزم ...

یه مامانه با روحیه میتونه همه ی اوضاع رو عوض کنه

خدا هم حواسش به ما هست




مامان عسل وآریا
28 آذر 90 23:49
سلام عزیزدلمممم.ممنونم گلم که به وبلاگ عسلم سرزدید و بابت پیام قشنگتون ممنونم.شما هم با افتخار لینک شدید.بوووس



مامان ماهان
29 آذر 90 8:55
الهی فدات بشم من
نگرانی ما مامانا تمومی نداره
الهی که هیچی نیست و زود زود خوب بشه و کابوسهاش هم تموم بشه


از دست خودمون كه اينقدر حساسيمو همش در حال غصه خوردن و نگراني براي بچه ها
مامان نازدونه ها
29 آذر 90 9:25
همونطور که مامان شایان جون گفتش مشکل شاید از کمبود رطوبت تو این فصل سرده نگران نباش


مامان امیر علی
29 آذر 90 10:35
خواهش می کنم عزیزم دوست پس به چه درد می خوره عزیزم حتما ببرش و پیگیر باش تا در اینده مشکلی نداشته باشه .نگران نباش


مرسي عزيزم دوستتون دارم
مامان هانیه سادات
29 آذر 90 11:23
سلام.
نمیدونی چقدر ناراحت شدم .تو رو خدا اینقدر نگران نباش.
من هم تو بچه گی خون دماغ میشدم.دکتر گفته بود تا 11 سالگی خوب میشه.همینطور هم شد.به خاطر نازکی مویرگا و خشکی مخاط بینی بود.
در مورد ترس هم من فکر میکنم 2 منشا داره:یا فیلمها و صحنه های ترسناکه یا تو مهد واسش مشکلی پیش اومده.
آریا جونم
انشاالله همیشه خوابای خوب ببینی.

مرسي عزيزم از دلداريت حتما"‌توصيه هاتو انجام مي دم البته آريا فعلا" چند وقتي هست كه توي قرنطينه به سر مي بره و كارتوناي خشن نمي زارم ببينه
دوستتون داريم
مامان رهام
29 آذر 90 11:35
بیا ماه من و یلدای من باش شب بارانیه دی ماه من باش بیا زیباترین مجنون این شب یه عمری با من و لیلای من باش . . . . پیشاپیش یلداتون مبارک [بوسه][بوسه]
آکام
29 آذر 90 11:45
انشاالله که چیز مهمی نیست شاید از حساسیت به یک خوراکی باشه وشایدم از کمبود رطوبت به هر حال از شما مادر مهربون تقاضاداریم که روحیه تون از دست ندید وبا انرژی مواظب آریا جون باشید ما هم دعا می کنیم


از راهنمايي و دلداريتون واقعا"‌ممنونم
مامان رامیلا
29 آذر 90 12:33
بابا خوشتیپ قریونت برم خاله .
مامان رامیلا
29 آذر 90 12:34
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزدمهر زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق رخ معشوقه و مدهوش دلداده عشق .... شب یلدایتان پر ستاره و پر خاطره باد .
فرشته مامان امين رضا
29 آذر 90 13:20
سلام گلم

نگران نباش توي اين فصل بخاطر خشكي هواسرما شايعه.بينيشو هميشه باويتامين آ
چرب نگهدارورطوبت محيط راهم حفظ كن.
براي كابوس شبانه نگران نباش آخرشب برزاش موزيك ملايم بذاروشعربخون وباهاش حرف بزن وازچيزهاي قشنگ وزيبا باهش صحبت كن.نگران نباش عزيزم.
عكسشم خيلي نازه.اسپنددودكن براش


مرسي عزيزم از اين راهنمايي هاي خوبت و دلداريت حتما"‌توصيه هاتو انجام مي دم
مامان دیانا
29 آذر 90 14:42
سلام عزیزم
خانمی نگرانیت مارا هم نگران کرده
ولی باور کن این هذیونها فقط نتیجه این برنامه های خشن و شخصیتهای کارتونیه
مطمئن باش سعی کن یه چند وقتی دورش کنی
بعد یه دستگاه بخور سرد توی خونه روشن کن که خیلی خیلی خوبه و جواب میده
امیدوارم زود زود خوب بشه و از نگرانی دربیایی
بوس


مرسي عزيزم كه اينقدر به فكر مايي منم همين فكرو مي كردم براي كابوساش به خاطر همين كارتوناي خشنشو همه رو جمع كردم و فعلا" توي قرنطينه كارتونيه
الهام مامان رامیلا
29 آذر 90 15:24
محفل آريائي تان طلائي ، دلهايتان دريائي شاديهايتان يلدائي ، پيشاپيش مبارک باد اين شب اهورائي . .
اهورا
29 آذر 90 15:29
سلام یلدا مبارک امیدوارم شاد و سلامت باشید مامان معصومه گل آریا جون اصلا نگران نباش خدای مهربون خیلی بچه ها رو دوست داره و همیشه کمکشون می کنه.


مرسي پسر گلم كه اينقدر مهربوني
مامان نیاز
29 آذر 90 16:05
سلام مامان مهربون
من به وبت زیاد اومدم ولی واقعا ناراحتم کردی با این مطلب
ترسوندن بچه ها واقعا کار مزخرفیه به نظر من پسر نازنینمون رو توی مهد از یه چیزی ترسوندنش حتما پیگیر باش و امید و توکلت به خدا باشه سره ناس رو 7 مرتبه هر شب بخون براش حتما تاثیرش رو میبینی


مرسي عزيزم حتما" پيگيرش هستم
مامان گیسو
29 آذر 90 17:06
سلام عزیزم خوبی ؟
الهی فدات شم می فهمم چی می گی الهی به حق این روزهای عزیز که چیز خاصی نیست و همینجوریه که دوستان می گن و زودی خوب می شه
بس که نانازه چشم می خوره
همه توصیه ها رو گفتن چیزی نمی مونه جز اینکه خیلللللللللیییییییییی دوستتون دارم
بوسسسسسسسس


الهي قربونت برم مرسي گلم ما هم خيلي خيلي دوستون داريم
دایی جون بنی
29 آذر 90 17:55
یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد. ممنون از حضور گرم شما من هم وبلاگ اریا جان رو لینک کردم
مامان اهورا
29 آذر 90 20:38
سلام عزیزم اصلا ناراحت نباش به امید خدا چیزی نیست من به علت کار زیاد وقت نکردم به وبلاگ اهورا سر بزنم الان که جریان رو فهمیدم خیلی غصه خوردم با اهورا برای اریا جون دعا کردیم عزیز دلم را ببوس وبگو چیزی نیست بیشتر مواظبش باش فدات بشم مشکل اریا جون حتما چیزهایی که مادر بچه ها گفتن


مرسي عزيزم قربونت برم ببخشيد اصلا" دوست نداشتم باعث ناراحتيه دوستام بشم فقط اين پستو نوشتم براي اينكه يكم سبك بشم واقعا"‌هم همينطور شد با دلداريه دوستاي گلي مثله شما خيلي آروم تر شدم
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
29 آذر 90 21:14
سلام عزیزم.نمیگم نگران نباش.چون تو ذات مامانا نگرانی برا بچه هست و کاریش نمیشه کرد.خدا رو شکر که دکتر بردین و چیزیش نبوده.بالاخره تخصص و تشخیص اونا خیلی مهمه.
شبا تو اتاقش دستگاه بخور بذار.بابای ماهان هم خیلی خون دماغ میشه.هر وقت ما میریم شیراز این اتفاق میفته.مخصوصا تابستونا.دکتر گفت مال خشکی مخاط بینیه.چون اینجا (جنوب)رطوبت داره و شیراز خشکه.هر وقت میریم شیراز حتما باید با ویتامین آ چشمی بینیش رو چرب کنه.
این روزا هم بخاریها رطوبت خونه رو کم میکنند و خشکی هوا پیش میاد.
برای هذیان خوابش هم مطمئن باش یه اتفاقی روز میفته که بچه رو تحت تاثیر قرار میده.الهی قربون این پسر باهوش و حساس که اینقدر خودداره و چیزی نمیگه.مهدش رو بیشتر زیر نظر بگیر.اگر راضی نیستی یه مدت پرستار بگیر یا مهد رو عوض کن.البته همینا هم خیلی روی روحیه بچه تا یه مدت تاثیر داره.ولی اجازه نده طولانی تر بشه.
ماهان من هم گاهی وقتا تو خواب حرف میزنه یا گریه میکنه.و این همش به اون روزش بستگی داره.
سعی کن عصرا که خونه هستی خیلی بخندونیش و بازیهای شاد باهاش داشته باشی.شبا هم قصه هایی بگو که بچه رو از خنده روده بر کنه.حتما تاثیر میذاره.من روی ماهان امتحان کردم.
یه شخصیت خرگوش حواس پرت ساختم و بعضی شبا قصه شو برای ماهان میگم و اینقدر می خنده که اتفاق بد اون روزش رو فراموش کنه.مثلا این خرگوش اشتباهی به جای کیف قابلمه میبره مهد و به جای دفتر و مداد رنگی بشقاب و قاشق چنگال بعد که خانم مربی میگه بچه ها کیفاتون رو باز کنین اون......
دیگه بقیه ش هنر شماست و علاقمندی آریا جون.


واقعا" مادرو و نگرانياش ولي باور كن از وقتي كه كامنتاي دوستاي گلي مثل شما رو خوندم خيلي خيلي آرومتر شدم در مورد قصه خوندن هم چند روزيه براش شبا كتاب مي خونم ولي ايده جالبي بود غصه اي كه مي گفتي از امشب غصه آقا خرگوشه يا از اين جور غصه هارو براش مي گم كارتوناشم قطع كردم ديگه نمي زارم كارتوناي خشن ببينه تا خدا چي بخواد
مامان نیایش
29 آذر 90 22:10
عزیزم نگران نباش ان شا الله مورد خاصی نیست و بر طرف میشه همون طور که دوستان هم گفتن ما مادر ها همیشه نگرانی های بیش از حد داریم ولی توکل بر خدا الهی که همیشه گل پسری سالم باشه یلداتون هم مبارک و شا دباشید همیشه


حتما"‌عزيزم همينطوره
نارینه
30 آذر 90 0:05
یلداتون پر از شادی
مامان شایان و داداشی
30 آذر 90 10:14
یلدایتان مبارک و روشن‌ترین باد دوست نارنین
صونا
2 دی 90 13:30
انشاالله که چيزی نيست خانمی...
بی خود نگران نباش....پسر عموی منم اينطوری خون دماغ ميشه همه جور آزمايش هم داده خدا رو شکر سالم بوده فقط به خاطره ضعيف بودن مويرگای بينيش و خشکی داخل بينيه... هوای خونتون رو زياد خشک نکن ....


مرسي عزيزم از دلداري و راهنماييه خوبت
مامان رها
3 دی 90 14:03
سلام معصومه جونم خانومی نبینم تو و آریاجون ناراحت باشین عزیزم شما مادر پسر همیشه سرشار از انرژی مثبت هستین وقتی بهتون سر میزنم کلی به کارهای آریا جون میخندم الهی که هیچ مشکلی نباشه و هرچه زودتر حل بشه واسه کابوساش خانومی اگه اعتقاد داری دعا بگیر موثر میشه


مرسي عزيزم از اين همه لطفي كه به ما داري
مامان احسان
4 دی 90 12:10
سلام مامان آریا جون نگران نباش خانومم چیزی نیست
ایشالله زود خوب میشه
عکساش خیییییییییییییییلی ناز شده ببوسش
منم آپم با کلی عکس


مرسي گلم
sarbazkocholoo
6 دی 90 14:55
نامه ای به جغله (از نگهبان نی نی ها) سلام جغله اول اینکه از قدرت فعالیتت خوشم اومده و دوم اینکه من به عنوان نگهبان این وبلاگستان به تو مشکوکم تو مطمئنا سن و سالت بیش از چیزیه که میگی احتمالا هم الان افتادی وسط این بچه های طفل معصوم و مقدمات یک کسب و کار و درامد هنگفت در آینده نزدیک رو میچینی. از روش کار تو خوشم اومده و یه جورایی مثل خودمی ولی من هرگز برای فروش یک محصول دنیای معصومانه کودکان رو هدف نمی گیرم. به نظر من شما فقط جیب بابای بچه ها رو دوست داری نه خود بچه ها رو. ولی بازم به خودت مربوطه و من فقط همون نقش نگهبان نی نی وبلاگ رو دارم. حواسم بهت هست عزیزجون. به امید سلامتی همه بچه های ایران. -------------------------- ---سرباز کوچولو------- --------------------------
مامان پارسا
8 دی 90 17:17
سلاااااااااام عزیزم
کلی ناراحت و نگران شدم قشنگم وقتی این پستت و خوندم امیدوارم هر جه زودتر با خبربهبودیت یه آپ قشنگ داشته باشی
اینبارم نا امید نمیییشی خانومی