خدايا شكرت
سلام به زندگيه مامان كه اگه تو نباشي منم مي ميرم
ديروز هم برام روز خوشحال كننده اي بود هم روز غم انگيزو ناراحت كننده اي ديروز برات از بيمارستان فوق تخصصيه كودكان مفيد وقته مغزو اعصاب گرفته بودم تا ديگه همه دكترا رو برده باشمت بابنه پلك زدنت كه خيالم راحت راحت باشه صبح با دايي عابدين راهيه بيمارستان شديم از 7 صبح اونجا بوديم تا ساعت 11 نوبتمون شد كه دكتر غُفاري گفت نمي شه گفت تيكه يه جورايي مثله عادت مي مونه ولي براي اينكه خيالت جمع بشه برات نوار مغز مي نويسم تا از همه لحاظ مطمئن بشي كه تشنج نيست و آسوده بشي وقتي نوار مغز برات نوشت خود بيمارستان براي سه ماه ديگه وقت مي داد و از اونجاييكه من تا سه ماه ديگه ديوونه مي شدم از دكتر پرسيديم مي شه بردش بيرون كه خودشون يه دكتر مغز و اعصابه كودكان كه براي تيمه تخصصيه خودشون بود معرفي كردن كه ببريمت اونجا چون مثله اينكه هرجايي از كودكان نوار مغزي نمي گيرن با آدرسي كه گرفته بوديم كلي طول كشيد تا تونستيم مطب دكتر محولاتي رو پيدا كنيم ولي شانس آورديم كه بهمون گفت بشينين همين امروز نوار مغزشو مي گيرم و نيازي نيست وقت بگيري چون وقتامون تا بعد از عيد پره براي همين يه شربت داد كه خواب آور بود تا تو بخوابي و به يه خواب عميق بري تا بتونن نوار مغز بگيرن ازت تو هم تازه از خواب بيدار شده بودي چون توي بيمارستان خوابيده بودي مگه حالا شربته روت تاثير مي زاشت تازه شاد تر و شيطونتر هم شده بودي خلاصه اينكه بعد از 45 دقيقه خوابت برد و نوبت گرفتن نوار مغز شد وقتي روي تخت خواب بودي و اون سيمها روي سرت وصل بود انگار كه يكي قلبه ماماني رو داشت سوزن سوزن مي كرد نمي دوني عزيزم خيلي احساس بدي بود آخه نمي دوني كه عزيزم چه قدر فرشته وار خوابيده بودي ولي باز هزاران هزار بار خدارو شكر كردم كه سالمي و مشكل حادي نداري بعد از اينكه كار نوار مغز تموم شد منتظر دكتر شديم تا بياد و همونجا ويزيتت كنيم تا دوباره مجبور نباشيم بريم بيمارستان ساعت 3 نوبته ما شد رفتيم پيشه دكتر بعد از يه معاينه و كلي سئوال و در آوردنه مدل پلك زدن تو براي دكتر ايشون گفتن كه اسمه اين حركته تو رو تيك نمي زارن چون خيلي خفيفه و اونا براي تيكايي دارو مي دن كه باعث مختل شدن زندگيه كودك بشه كه خدارو شكر وضعيته تو اونجوري نبود فقط گفت كه الان تنها كاري كه مي تونيد بكنيد اينه كه اصلا" به روي فرزندتون نيارين بعد اينكه كارتونها و بازي هاي كامپيوتريه استرس زا رو از برنامش حذف كنين و اگه ديدين كه اين پلك زدنهاش شدت گرفته و خيلي زياد شده يا مدل حركته تيكش عوض شده اونموقع بيارينش تا با دارو كنترلش كنين ولي الان هيچ چيزي نياز نداره چون تقريبا"يه عادته مثله عادت به ناخن جوييدن يا تكان دادن پا نوار مغزشم چيزي نشون نمي ده و خيالتون از بابته تشنج راحت باشه نمي دوني عزيز دلم با هر حرفي كه دكتر مي زد انگار دنيارو به من مي دادن خيلي خوشحالم از اينكه مورد خيلي حادي نيست و خيالم راحت شد و اميدوارم هرچه زودتر از بين بره كارمون توي مطب دكتر ساعت 4 تمام شد بعد رفتيم با دايي عابدين تازه ناهار بخوريم اينقدر اين ناهار بهم مزه داد كه هيچ وقت طعمشو فراموش نمي كم بعد هم راهيه خونه شديم.
ولي عزيزم از ناراحتيام برات بگم كه هيچكدوم مربوط به تو نمي شه بارها توي بيمارستان يا توي مطب دكتر خدارو شكر كردم از بابته سلامتي اي كه به تو داده و خواهش كردم ديگه راهم به اين مطبا نيفته دلم مي خواست به حال يكسري از مادرا مي شستم گريه مي كردم بارها با پلك زدن هاي پشته سر هم مانع ريختن اشكام شدم اشكهايي كه به خاطر طفله معصومايي كه غافل از محيط اطرافشون بودن مي خواستن جاري بشن نمي دوني چقدر سخت بود ديدنشون چه برسه به اينكه خودت توي اون موقعيت باشي و لمسش كني بعضي وقتا خودمو مي ذاشتم جاي مادراشون دلم مي خواست زار بزنم ولي قربونه خدا برم چه صبري به همچين مادرايي داده كه مي تونن اين دردو تحمل كنن و خم به ابرو نياورن بارها و بارها خدارو شكر كردم بابته تو بابته سلامتيت بابته سالم بودنت خيلي درد آور بود عزيزم وقتي اون بچه ها رو مي ديدم بيشتر و بشتر تورو توي آغوشم فشار مي دادم و خدارو شكر مي كردم اصلا"نمي تونم اون حسي كه ديروز داشتمو برات توصيف كنم فقط اينو مي گم خيلي حسه بدي بود تمام مدت انگار يه چيزي توي گلوم گير كرده بود يه بغض بزرگ كه نمي تونستم خاليش كنم فقط از خدا براي مادراشون صبر خواستم وقتي شب براي بابايي تعريف مي كردم ديگه تحمل نكردمو زدم زير گريه بابايي كلي دلداريم داد سر نماز از خدا اول از همه برات سلامتي خواستم گفتم كه من طاقت كوچكترين ناراحتي و مريضيه تورو ندارم از خدا خواستم همونطوري كه سالم بهم هديش دادي سالم هم برام نگهش داد سپردمت دسته خدا گفتم كه اگه تو خدايي نكرده طوريت بشه من ميميرم بعدش با اشك از خدا براي تماميه بچه هاي بيمار سلامتي خواستم براي دل مادراشون صبر.
ديروز توي بيمارستان چون جا نبود مجبور بودم بغلت كنم از پشت سره من يه بچه اي از توي بغل مامانش موهاي منو با روسريمو كشيد توي خيلي بامزه مشغول درست كردنه روسري من شدي و گفتي (بزار لوسليتو درست كنم) بعد رو كردي به بچه با اخم و يه زره با داد گفتي (چرا موداي مامانمو كشيدي هان چرا مي كشي مامانم دوناه داره اَسته شده) نمي دوني چقدر كيف كردم كه داشتي از من دفاع مي كردي محكم بوست كردم گفتم اشكالي نداره پسرم از قصد نكشيد تو همونطوري كه اخم كرده بودي گفتي (بيا اينبر باستا تا دوباره نَتِشه) وقتي اينو گفتي يكي از خانوما بهت گفت تو اگه دلت براي مامانت مي سوزه چرا رفتي توي بغلش كمرش درد مي گيره بيا پايين وايستا كه تو گفتي (خودش بَبَلَم كرده آخه پايين جا نيست ميبين)بعد با دستتم به پايين اشاره كردي راستم مي گفتي يه اتاق كوچيك بود با چهل پنجاه نفر آدم اگه مي زاشتمت زمين له مي شدي بعد رو كردي به من گفتي (مامان تَمَرِت درد مي گيره منو بزار پايين اشجالي نداره له شم)ديگه من با اين حرفت چلوندمت و گفتم نه عزيزم تو اگه له شي كه من مي ميرم اگه كمرم درد گرفت تو بوسم كني خوب مي شه از اونجا بود كه تو هم تند تند بوسم مي كردي حتي توي برگشت هم وقتي مجبور مي شدم بغلت كنم تو شروع مي كردي تند تند بوس كردن منم با بوساي شفا بخشه تو اصلا"كمر دردم خوب شد اصلا" دردشو فراموش كردم.
روز ولنتان بر همه عاشقان ايران زمين مبارك
مخصوصا"بر اولين و بزرگترين عشقم همسره گلم و عشقه كوچولوي مامان كه همه ي زندگيمه تكميل كننده عشقه من و باباييه و به زندگيمون روح تازه و شادي مي بخشه مبارك .
دوستتون دارم
پي نوشت: ديشب بابايي منو سوپرايز كرد و برام كادوي ولنتاين گرفته بود توي اون شرايط بدي كه من داشتم و از صبح ناراحت بودم خيلي برام خوب و شيرين بود و واقعا"سوپرايز شدم دستت درد نكنه عزيزم خيلي خوشحالم كردي (بابايي يه ست كامله ادكلن برام خريده بود)خيلي هم خوشبو بود تو هم همش مي گفتي (چرا براي من آيزه نخريدي بابا)
روز يك شنبه رفتيم خونه خاله زهرا موقع رفتن هم با دايي عابدين رفتيم پارك كه دايي عابدين چند تا برات بادكنك خريد نمي دوني چقدر خوشحال بودي مي دوييدي تا بادكنكاتم دنبالت بيان قربونه دنياي كوچيكت برم كه با چندتا بادكنك اينقدر شاد مي شي.
اينم عكس آريا و محدثه توي خونه خاله زهرا مشغوله خوردن شكلات
اين عكسا هم موقع هنر نماييت ازت انداختم ديشب داشتي برام گيتار مي زدي و شعر سوسن خانومو مي خوندي و آخرش هم يكي از سيم هاي گيتار ماماني رو پاره كردي بعد گفتي (ديده پاله شد نيتونم سوسن خانوم بخونم باشه براي فردا) البته به روش خودت گيتار مي زدي و هرچي بهت مي گفتم سر به ته گرفتي به خرجت نمي رفت كه نمي رفت خوب اينم يه روشيه ديگه.
به دليل پاره شدن سيم گيتار خواننده معروف و مشهورمان آقاي آريا كنسرت نا تمام ماند و اجراي بعدي بعد از تعمير گيتار