آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

گل پسر ماماني

خدايا شكرت

1390/11/25 11:27
نویسنده : مامان معصومه
2,245 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین

سلام به زندگيه مامان كه اگه تو نباشي منم مي ميرم

ديروز هم برام روز خوشحال كننده اي بود هم روز غم انگيزو ناراحت كننده اي ديروز برات از بيمارستان فوق تخصصيه كودكان مفيد وقته مغزو اعصاب گرفته بودم تا ديگه همه دكترا رو برده باشمت بابنه پلك زدنت كه خيالم راحت راحت باشه صبح با دايي عابدين راهيه بيمارستان شديم از 7 صبح اونجا بوديم تا ساعت 11 نوبتمون شد كه دكتر غُفاري گفت نمي شه گفت تيكه يه جورايي مثله عادت مي مونه ولي براي اينكه خيالت جمع بشه برات نوار مغز مي نويسم تا از همه لحاظ مطمئن بشي كه تشنج نيست و آسوده بشي وقتي نوار مغز برات نوشت خود بيمارستان براي سه ماه ديگه وقت مي داد و از اونجاييكه من تا سه ماه ديگه ديوونه مي شدم از دكتر پرسيديم مي شه بردش بيرون كه خودشون يه دكتر مغز و اعصابه كودكان كه براي تيمه تخصصيه خودشون بود معرفي كردن كه ببريمت اونجا چون مثله اينكه هرجايي از كودكان نوار مغزي نمي گيرن با آدرسي كه گرفته بوديم كلي طول كشيد تا تونستيم مطب دكتر محولاتي رو پيدا كنيم ولي شانس آورديم كه بهمون گفت بشينين همين امروز نوار مغزشو مي گيرم و نيازي نيست وقت بگيري چون وقتامون تا بعد از عيد پره براي همين يه شربت داد كه خواب آور بود تا تو بخوابي و به يه خواب عميق بري تا بتونن نوار مغز بگيرن ازت تو هم تازه از خواب بيدار شده بودي چون توي بيمارستان خوابيده بودي مگه حالا شربته روت تاثير مي زاشت تازه شاد تر و شيطونتر هم شده بودي خلاصه اينكه بعد از 45 دقيقه خوابت برد و نوبت گرفتن نوار مغز شد وقتي روي تخت خواب بودي و اون سيمها روي سرت وصل بود انگار كه يكي قلبه ماماني رو داشت سوزن سوزن مي كرد نمي دوني عزيزم خيلي احساس بدي بود آخه نمي دوني كه عزيزم چه قدر فرشته وار خوابيده بودي ولي باز هزاران هزار بار خدارو شكر كردم كه سالمي و مشكل حادي نداري بعد از اينكه كار نوار مغز تموم شد منتظر دكتر شديم تا بياد و همونجا ويزيتت كنيم تا دوباره مجبور نباشيم بريم بيمارستان ساعت 3 نوبته ما شد رفتيم پيشه دكتر بعد از يه معاينه و كلي سئوال و در آوردنه مدل پلك زدن تو براي دكتر ايشون گفتن كه اسمه اين حركته تو رو تيك نمي زارن چون خيلي خفيفه و اونا براي تيكايي دارو مي دن كه باعث مختل شدن زندگيه كودك بشه كه خدارو شكر وضعيته تو اونجوري نبود فقط گفت كه الان تنها كاري كه مي تونيد بكنيد اينه كه اصلا" به روي فرزندتون نيارين بعد اينكه كارتونها و بازي هاي كامپيوتريه استرس زا رو از برنامش حذف كنين و اگه ديدين كه اين پلك زدنهاش شدت گرفته و خيلي زياد شده يا مدل حركته تيكش عوض شده اونموقع بيارينش تا با دارو كنترلش كنين ولي الان هيچ چيزي نياز نداره چون تقريبا"‌يه عادته مثله عادت به ناخن جوييدن يا تكان دادن پا نوار مغزشم چيزي نشون نمي ده و خيالتون از بابته تشنج راحت باشه نمي دوني عزيز دلم با هر حرفي كه دكتر مي زد انگار دنيارو به من مي دادن خيلي خوشحالم از اينكه مورد خيلي حادي نيست و خيالم راحت شد و اميدوارم هرچه زودتر از بين بره كارمون توي مطب دكتر ساعت 4 تمام شد بعد رفتيم با دايي عابدين تازه ناهار بخوريم اينقدر اين ناهار بهم مزه داد كه هيچ وقت طعمشو فراموش نمي كم بعد هم راهيه خونه شديم.

 

ولي عزيزم از ناراحتيام برات بگم كه هيچكدوم مربوط به تو نمي شه بارها توي بيمارستان يا توي مطب دكتر خدارو شكر كردم از بابته سلامتي اي كه به تو داده و خواهش كردم ديگه راهم به اين مطبا نيفته دلم مي خواست به حال يكسري از مادرا مي شستم گريه مي كردم بارها با پلك زدن هاي پشته سر هم مانع ريختن اشكام شدم اشكهايي كه به خاطر طفله معصومايي كه غافل از محيط اطرافشون بودن مي خواستن جاري بشن نمي دوني چقدر سخت بود ديدنشون چه برسه به اينكه خودت توي اون موقعيت باشي و لمسش كني بعضي وقتا خودمو مي ذاشتم جاي مادراشون دلم مي خواست زار بزنم ولي قربونه خدا برم چه صبري به همچين مادرايي داده كه مي تونن اين دردو تحمل كنن و خم به ابرو نياورن بارها و بارها خدارو شكر كردم بابته تو بابته سلامتيت بابته سالم بودنت خيلي درد آور بود عزيزم وقتي اون بچه ها رو مي ديدم بيشتر و بشتر تورو توي آغوشم فشار مي دادم و خدارو شكر مي كردم اصلا"‌نمي تونم اون حسي كه ديروز داشتمو برات توصيف كنم فقط اينو مي گم خيلي حسه بدي بود تمام مدت انگار يه چيزي توي گلوم گير كرده بود يه بغض بزرگ كه نمي تونستم خاليش كنم فقط از خدا براي مادراشون صبر خواستم وقتي شب براي بابايي تعريف مي كردم ديگه تحمل نكردمو زدم زير گريه بابايي كلي دلداريم داد سر نماز از خدا اول از همه برات سلامتي خواستم گفتم كه من طاقت كوچكترين ناراحتي و مريضيه تورو ندارم از خدا خواستم همونطوري كه سالم بهم هديش دادي سالم هم برام نگهش داد سپردمت دسته خدا گفتم كه اگه تو خدايي نكرده طوريت بشه من ميميرم بعدش با اشك از خدا براي تماميه بچه هاي بيمار سلامتي خواستم براي دل مادراشون صبر.

ديروز توي بيمارستان چون جا نبود مجبور بودم بغلت كنم از پشت سره من يه بچه اي از توي بغل مامانش موهاي منو با روسريمو كشيد توي خيلي بامزه مشغول درست كردنه روسري من شدي و گفتي (بزار لوسليتو درست كنم) بعد رو كردي به بچه با اخم و يه زره با داد گفتي (چرا موداي مامانمو كشيدي هان چرا مي كشي مامانم دوناه داره اَسته شده) نمي دوني چقدر كيف كردم كه داشتي از من دفاع مي كردي محكم بوست كردم گفتم اشكالي نداره پسرم از قصد نكشيد تو همونطوري كه اخم كرده بودي گفتي (بيا اينبر باستا تا دوباره نَتِشه) وقتي اينو گفتي يكي از خانوما بهت گفت تو اگه دلت براي مامانت مي سوزه چرا رفتي توي بغلش كمرش درد مي گيره بيا پايين وايستا كه تو گفتي (خودش بَبَلَم كرده آخه پايين جا نيست ميبين)بعد با دستتم به پايين اشاره كردي راستم مي گفتي يه اتاق كوچيك بود با چهل پنجاه نفر آدم اگه مي زاشتمت زمين له مي شدي بعد رو كردي به من گفتي (مامان تَمَرِت درد مي گيره منو بزار پايين اشجالي نداره له شم)ديگه من با اين حرفت چلوندمت و گفتم نه عزيزم تو اگه له شي كه من مي ميرم اگه كمرم درد گرفت تو بوسم كني خوب مي شه از اونجا بود كه تو هم تند تند بوسم مي كردي حتي توي برگشت هم وقتي مجبور مي شدم بغلت كنم تو شروع مي كردي تند تند بوس كردن منم با بوساي شفا بخشه تو اصلا"‌كمر دردم خوب شد اصلا" دردشو فراموش كردم.

روز ولنتان بر همه عاشقان ايران زمين مبارك

مخصوصا"‌بر اولين و بزرگترين عشقم همسره گلم و عشقه كوچولوي مامان كه همه ي زندگيمه تكميل كننده عشقه من و باباييه و به زندگيمون روح تازه و شادي مي بخشه  مبارك .

دوستتون دارم

ولنتاين

پي نوشت: ديشب بابايي منو سوپرايز كرد و برام كادوي ولنتاين گرفته بود توي اون شرايط بدي كه من داشتم و از صبح ناراحت بودم خيلي برام خوب و شيرين بود و واقعا"‌سوپرايز شدم دستت درد نكنه عزيزم خيلي خوشحالم كردي (بابايي يه ست كامله ادكلن برام خريده بود)خيلي هم خوشبو بود تو هم همش مي گفتي (چرا براي من آيزه نخريدي بابا)

عزيز دلم

روز يك شنبه رفتيم خونه خاله زهرا موقع رفتن هم با دايي عابدين رفتيم پارك كه دايي عابدين چند تا برات بادكنك خريد نمي دوني چقدر خوشحال بودي مي دوييدي تا بادكنكاتم دنبالت بيان قربونه دنياي كوچيكت برم كه با چندتا بادكنك اينقدر شاد مي شي.

عزيز دلم

ميميرم برات

اينم عكس آريا و محدثه توي خونه خاله زهرا مشغوله خوردن شكلات

آريا و محدثه

اين عكسا هم موقع هنر نماييت ازت انداختم ديشب داشتي برام گيتار مي زدي و شعر سوسن خانومو مي خوندي و آخرش هم يكي از سيم هاي گيتار ماماني رو پاره كردي بعد گفتي (ديده پاله شد نيتونم سوسن خانوم بخونم باشه براي فردا) البته به روش خودت گيتار مي زدي و هرچي بهت مي گفتم سر به ته گرفتي به خرجت نمي رفت كه نمي رفت خوب اينم يه روشيه ديگه.

عشقه مامان

به دليل پاره شدن سيم گيتار خواننده معروف و مشهورمان آقاي آريا كنسرت نا تمام ماند و اجراي بعدي بعد از تعمير گيتار

عاشقتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

تینا دخترخاله رادین
25 بهمن 90 13:31
به به ماشالله به این پسمل هنرمند ما رو هم کنسرتت دعوت میکنی اقا


بـــــــــــــــــله
مرد كوچك من
25 بهمن 90 13:59
عزيزم چقدر خوشحال شدم كه اين خبر خوب رو شنديم ايشالا كه ديگه كاملا از سرش بيفته و باعث نگراني بيشتر مامان مهربونش نشه چقدرم هواي مامانشو داره خوش غيرت روز قشنگ عشق و دوستي بر شما مبارك
مرد كوچك من
25 بهمن 90 13:59
عزيزم من چون ريدرم كار نميكنه هر موقع آپ ميكني اگه برات امكان داشت خبرم كن


باشه گلم
مامان زهره
25 بهمن 90 15:06
سلام ممنون که به ما سر زدین . خیلی ناراحت شدم. مگه چی شده بود که بایستی نوار مغز می گرفتی.باور کن خیلی ناراحت شدم


خدارو شكر كه چيز مهمي نبود زياد پلك مي زد براي همين من نگرانش بودم يكم پيگيري كردم تا خيالم راحت بشه
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
25 بهمن 90 15:20
سلم.خدا رو هزاران مرتبه شکر که بلا دوره. خدا جونم به خدایی خودت قسمت میدم هیچ پدر و مادری رو با بچش امتحان نکن. آریا جون هنرمند بلیط کنسرتت رو چطوری باید گیر بیاریم؟ چه بادکنکای خوشکلی.دست دایی درد نکنه. مامانی کمر درد که خوبه.با این بوسها حالا حالاها نباید مریض بشی.
مامان امیر علی
25 بهمن 90 15:31
وای چه بادکنکهای قشنگی .عزیزم ایشاله همیشه شاد و سلامت باشین .راستی بی خودی اینقدر حساسیها .وای دلم ریش شد خوندم ایشاله همه بچه ها همیشه شاد و سلامت باشند .
مامان پوریا
25 بهمن 90 16:53
خدا را هزار مرتبه شکر که مشکلی نبوده انشاالله دیگه راهت جز برای موارد خیر به اینجور جاها نیفته . خدا این پسر مهربون را حفظ کنه و هیچ مامان بابایی غصه فرزندشون را نخورن . ولنتاین بر شما هم مبارک
مامان نازدونه ها
25 بهمن 90 17:18
خدا رو شکر که چیز مهمی نبوده ومامان هم خیالش راحت شد ازین بابتاینهمه مهربونی آریا هرادمی رو تحت تاثیر قرار میده چه برسه به مامانش که اینهم مورد حمایت ومحبت پسرش قرار میگیرهایزه هات هم مبارکت باشه عزیزم به اریا جون بگو دایی که برات ایزه خرید که
مامان ماهان
25 بهمن 90 17:19
به به آقا آریای گیتاریست
چه سعادتی نصیبم شد که با شما آشنا شدم حتما یه امضاء بهم بده باشه
چه ژستی هم گرفته
دوست جونم خدا روشکر که آریا جون مشکلی نداره خیلی خیلی زیبا نوشته بودی خدارو شکر که بچه هامون سالم هستن


واقعا" بايد روزي هزاران هزار بار شكر كرد بابته سلامته بچه هامون
نارینه
25 بهمن 90 23:13
خداروشکر که بالاخره خیالت راحت شد که پلک زدنای آریا جون چیز مهمی نیست ... ولی فکر نمیکنی که خیلی حساسیت به خرج دادی خواهر جونی ؟

هممون باید روزی هزار بار شاکر باشیم که دغدغه هامون در مقابل بعضی از دردایی که دیگران دارند ناچیزه ... خداروشکر

خوش بحالت که یه عالمه بوووسه شفا بخش گرفتی !!!

روز عشق شما هم مبارک ...

دسته آقای همسر درد نکنه که خستگیتونو به در کرد


واقعا" هم بوساش شفا بخشه فكر كنم بوسه همه ي بچه ها اين خاصيتو داشته باشه براي پدر و مادرا
مامان حنا
26 بهمن 90 4:13
سلام عزیزم خیلی خوشحالم خیلی ی ی ی
از اینکه چیز مهمی نبوده خدا رو شکر میکنم
ایشالله آریا جون زیر سایه پدرو مادرش صحیحو سالم خوب و خوش سالیان سال زندگی کنه
آفرین به این پسمل نازمون که خواننده شده
از طرف من ببوسینش


مرسي عزيزم از اينهمه محبت
مامان رهام
26 بهمن 90 10:12
سلام معصومه جون خدا رو صد هزار مرتبه شكر كه مشكل خاصي نداشته اريا جون.خيلي خوشحال شدم.دست همسري گلتم درد نكنه بابت كادوش.مباركت باشه عزيزم.اريا جون كنسرت گذاشتي ما رو يادت نره قربونت برم
مریم(مامان روشا)
26 بهمن 90 14:23
عزیزم باور کن اشکمو در آوردی قربون اون دل کوچیکت بشم منم از خدا میخوام تمام بچه های مریض رو شفا بده
من قربون این پسر برم که این همه مامانشو دوست داره باور کن من بچه پسر با این همه مهربونی ندیده بودم خدا برات حفظش کنه
دست بابایی هم درد نکنه که برای مامان جایزه خریده
بچم حسابی مشغول بوده سیم گیتار در رفته خوب!روشا هم سیم سه تار پدرشو پاره کرده


منم اميدوارم خدا همه بچه هاي مريضو شفا بده و به دل پدر و مادراشون رحم كنه
آره خداييش آريا خيلي با محبته
امان از دست اين بچه ها
مریم(مامان روشا)
26 بهمن 90 14:25
منم میگم خدایا شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرت
مامان آرمان
26 بهمن 90 14:31
سلام دوست خوبم.
ممنون که بهمون سر میزنی البته من هم بهتون سر میزنم ولی وقت ندارم که پیغام بگذارم
خدا را صد هزار مرتبه شکر که پسرمون آریا جون عزیزم خوبه و موردی نبوده البته از اولش من مطمین بودم که چیزی نیست ولی دل مادرهاست که با این حرفها آروم نمیگیره...
واقعا اریا جون با این دل بزرگ و مهربونش یک فرشته تمام عیار هستش که خیلی به فکر مامانشه....
عزیزم من خیلی خیلی خیلی گرفتارم و از چیزهایی که برات تعریف کردم بیشتر شده و اصلا نمیتونم بیام و مطلب بزارم و یا به دوستانم سر بزنم.....از من دلخور نشی اگه کمی دیر میام و پیغام میگذارم همیشه به فکرتونم ولی با کلاسهایی که میرم و سر کار کلا از خودم غافلم.....
بازم بهت تبریک میگم که پسرمون سالمه و جای نگرانی نداره از تبریک ویلنتاین هم ممنون امیدوارم که کانون خانوادتون همیشه گرم و آروم و پر از عشق باشه


يه خسته نباشيد برات كه اينقدر درگيره كاري و سرت شلوغه واقعا" دركت مي كنم همين كه به فكرموني برامون يه دنيا ارزش داره عزيزم
سـعـید
26 بهمن 90 18:42
من هنوز زنده ام و نفس می کشم در شهری که غبار بر ریه ی مردمانش نشسته که هیچ کس نمی تواند نفس کس دیگری باشد


اميدوارم ساليان سال زنده باشيد و موفق
تینا بیدی
26 بهمن 90 21:05
سلام معصومه جون.
ببخشید دیر به دیر بهتون سر می زنم. بی نتی موقته.
فقط اومدم عرض ادب کنم. نتونستم پستتو بخونم. ان شالله سر فرصت. ان شالله همه چی براتون روبراه باشه.
برای دیدن عکسای تولد رها دعوتت می کنم.


رها جون عزيزم تولدت مبارك خاله
زهره مامان نیایش
27 بهمن 90 0:52
سلام مامان خانمی روز سختی رو گذروندی ان شا الله خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه و همه بچه های مریض رو هم زود زود شفا بده خدا رو شکر که گل پسرت طوریش نیست ان شا الله که بر طرف میشه به زودی مشکلش نگران نباش سعی کن آرامش داشته باشی تا به اون هم منتقل بشه آرامش و واقعا درسته نباید اصلا به روش بیاری چون خودش هم نگران میشه و بدتر میشه ان شا الله همیشه شاد باشید و عاشق کادوت هم مبارکت باشه


مرسي عزيزم از اينهمه دلداريه خوب
بابا محسن
27 بهمن 90 8:23
سلام - واقعا بابت این همه نعمت از خدای مهربون باید تشکر کنیم - الهی شکر که چیز مهمی نبوده ....
دعای همیشگی ما سلامت همه بچه های دنیا و طول عمر بابا و ماماناشونه ...


آميــــــــــــــــــــن

مهرناز مامان امین حسین
27 بهمن 90 10:47
سلام معصومه جان ماشالله به این پسمل شیرین زبون خدارو شکر که آریا جان مشکلی نداشت اگه موافق باشید تبادل لینک کنیم خیلی خوشحال میشیم


ما از خدا خواسته ايم براي تبادل لينك
مامان سانلی
27 بهمن 90 11:55
مامانی خیلی خوشحالم از خوشحالیت.مشخص بود که چیز مهمی نیست فقط مامانی یکم جساسه و نگران.امیدوارم پسر گلمون همیشه همیشه سالم و سلامت باشه همینطور بچه های دیگه
مامان امیر علی
28 بهمن 90 23:03
تیریپت منو کشته
فرشته مامان امين رضا
29 بهمن 90 9:33
سلام عزيزم ديدي بيخودنگران بودي خداروشكر مشكل حادي نبود آفرين پسرهنرمند بااين كسرت دادنت
سـعـید
29 بهمن 90 16:09
ولی متاسفانه شدت عادت که بگم خوبم ولی شما باور نکن
baran
4 اسفند 90 1:24
vaaaaaaaaaaaaaaaaay cheghadr bamazastttttttttttttttttt in pesare khoshgeeeeeeeeeeeeeeeel mashallaaaaaaaaaaaaaa khoda hefzesh kone hamisheeeeee
baran
4 اسفند 90 1:24
vaaaaaaaaaaaaaaaaay cheghadr bamazastttttttttttttttttt in pesare khoshgeeeeeeeeeeeeeeeel mashallaaaaaaaaaaaaaa khoda hefzesh kone hamisheeeeee
وحیده مامان پارسا
17 اسفند 90 20:26
تیپش و برم
وحیده مامان پارسا
17 اسفند 90 20:28
خدا رو شکر بخیر گذشته