مهربونياتو دوست دارم
سلام به شادي زندگيم
عزيز دلم امروز مي خوام از تو بنويسم البته مي دونم هميشه اينكارو مي كردم و از تو مي نوشتم از كارات و شيطونيات و شيرين زبونيات اما امروز مي خوام از مهربونيات بنويسم از اين كه چقدر خوشحالم كه خدا برترين و بهترين حس دنيا رو به من داده حس زيباي مادر بودن و اين حس زيبا رو با وجود تو و مهربونيايي كه تو وجودت هست تكميل كرده نمي دوني عزيزم كه چقدر برام لذت بخشه وقتي عصرا كه مي يام دنبالت مهد بعد از سلام اولين جمله اي كه مي گي اينه كه (ماماني دلم برات تنگ شده بوده بود) يا مواقعي كه توي خونه مشغوله بازي هستي و من غرقه تماشاي توام و از ديدنت لذت مي برم كه تو هر از چند گاهي ما بين بازيهات دستاتو باز مي كني و لباي خوشگلتو غنچه مي كني و مياي سوي منو از گردنم آويزون مي شي و ماماني رو بوس مي كني چقدر برام شيرينه يا مواقعي كه پاهاي خوشگل و كوچولوتو دراز مي كني و سره ماماني رو مي زاري روي پاهات و با دستاي كوچولوت موهاي مامان و نوازش مي كني تا به قوله خودت (اَستگيت دربياد و فوار كنه) اونجاست كه احساس مي كنم كه خوشبخت ترينم توي دنيا باوجوده تو با دوست دارم گفتن هاي مداومت كه به مامان مي گي منو به اوج لذت مي بري و اونجاست كه احساس مي كنم با وجود تو توي زندگيم از خدا ديگه هيچي براي خودم نمي خوام چون تو براي من همه چيزي ولي هميشه از ته قلبم از خدا مي خوام كه هيچ زني رو از اين حس زيبا و قشنگ محروم نكنه و طعم مادر شدن رو به همه زنان بچشونه چون احساس مي كنم هيچ حسي زيبا تر و شيرين تر از حس مادري نيست.
هميشه از خدا مي خوام كه تو فرشته ي مهربونه من كه سرتاسر وجودت پر از محبته و مهربوني رو برام نگه داره و سالم و سلامت باشي و در آينده در تمام مراحل زندگيت موفق و خوشبخت باشي آمـــــــــــــــــــــــــــــــيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن