آريا....!!
سلام به همه ي وجودم
عزيز دلم اين روزها توي همه ي خونه ها پر از تكاپويه همه دغدغه نو شدن و تميز شدن دارن براي رفتن به استقبال بهار براي شروع يه سال جديد و نو ما هم از اين تكاپوها غافل نبوديم و خودمون و آماده رفتن به پيشوازه بهار مي كنيم كاراي خونه تكونيمون كه تموم شده كاراي خريدامون هم خريداي تو شيطونك و من تموم شده و فقط مونده يكم از خريداي بابايي اميدوارم سال جديد براي همه سال خوبي باشه.
اين آخر هفته دايي عابدين و مامان هما اومده بودن خونمون كه تو از اومدن مامان هما خيلي خوشحال شده بودي چون اين ديدارتون يكم از حد معمول طولاني تر شده بود از خوشحالي همش دورو بر مامان هما مي پلكيدي و تند تند مي گفتي (مامان هوما دلم برات تنگ شده بوده بود) همين كه هوا تاريك مي شد با دايي عابدين و بابا عباس راهي مي شدين براي ترقه بازي البته اين تقصير بابايي و دايي عابدينه كه يه عالمه برات ترقه خريدن تو هم اينقدر خوشت اومده بود بعد از كلي بازي كه مي اومدي خونه مي گفتي (مامان فَفته بودم تَلَقه زدم بومب صدا مي داد اينقدر حال ميده) اين حال ميده رو هم تازه ياد گرفتي حسابي بهت خوش گذشته بود اينو از خنده هات و شادي توي صورتت مي شد فهميد.
بابايي كنترل به دست نشسته بود و داشت كانالارو بالا و پايين مي كرد تو هم كنار سرتو گذاشته بودي روي پاي ماماني دراز كشيده بودي كه از برنامه يه كانالي خوشت اومد به بابايي گفتي (مي خوام اينو ببينم ) بابايي كه متوجه نشد كانال و عوض كرد يه دفعه بي هوا تو برگشتي به بابايي گفتي (نِي فهمي بزار همونجا باشه) من : بابايي: كه من بعد از كلي تعجب از اين حرفي كه تو گفتي (چون سابقه نداشته) گفتم آريا ماماني آدم وقتي يه چيزي مي خواد كه اين حرفو نمي زنه فقط مي گه بابايي مي شه اون كانال باشه من مي خوام ببينم كه تو برگشتي گفتي (خوب آخه بابا نِي فهمه مي گم مي خوام ببينم ) كه من بهت گفتم عزيزم بابايي نشنيد كه تو چي گفتي وگرنه همون كانال و برات مي زاشت ولي الان كه اينجوري گفتي يكم ناراحت شده حالا چيكار كنيم كه تو گفتي (خوب بوسش مي كنم مي گم ببَشيد) من اول بوست كردم گفتم آفرين به پسرم فكر خوبيه زودي برو با بابايي آشتي كن ديگه هم اين حرفو نزن خوب تو هم محكم بوسم كردي گفتي (توي مَه دِ تودت ريحانه دوفت) همينطور كه رفته بودي مثلا" از دل بابايي در بياري بهت گفتم هروقت ريحانه باز اين حرفو زد بهش بگو كه داره حرفه زشتي مي زنه تا از تو ياد بگيره (آخه عاشقه ايني كه به كسي بگيم از آريا ياد بگير) حسابي خوشحال از اين حرف من گفتي (باشه بهش مي گم از من ياد بگيره) بعد از اين جريا ن متوجه شدم كه ديگه الگو برداري هات از حرفاي دوستات شروع شد چون چا چند وقت پيش اينجوري نبودي كه هركي هر حرفي رو مي زنه تكرار كني ولي اميدوارم بتونم با حرفايي كه مي زني و رفتارايي كه مي كني بتونم درست برخورد كنم تا تاثير سوئي روت نداشته باشه.
برات به فرفره بن تني خريده بودم كه مي شه گفت يك روز تمام باهاش سر گرم بودي كلي هم به خاطرش مامان و بوسه بارون كردي
آريا در حال گرفتن ژست براي ماماني
اين يكي از لباساي توي خريدته كه مي خواستيم بريم خونه مامان شفيقه تو گفتي مي خواي بپوشيش وقتي هم تنت كردم همش مي گفتي (من داماد شدم) قربونت برم اميدوارم روزي دامادي تم ببينم
آرياحاضر آماده منتظر دايي و بابايي براي رفتن بيرون و ترقه بازي كردن ماماني هم از فرصت استفاده كرده و كلي عكس انداخته پسر گلم هم كه با اين اخلاقه مامان آشناييت داره براي همين كلي از خودش همكاري در كرد و ژست گرفت
اينجا هم داشتم شلواراي بابايي رو اندازه مي زدم كه ببره كوتاهشون كنه كه تو زودي شلوار لي بابا رو برداشتي گفتي براي منه و رفتي روي مبل نشستي و به زور خودت پات كردي من فقط دكمشو بستم كلي از دسته اداهايي كه در مي آوردي خنديديم
بالاخره موفق شدي
الهي قربونت برم كه اينقدر لاغر شدي كه شلوارت توي تنت زار مي زنه