خريد عينك
پنجشنبه ماماني با خاله زهرا اينا رفتيم خريد اولش دايي عابدين تورو نگه داشت بردت توي پاساژ عقيق تا ماشين بازي كني ولي چون جايي كار داشت بايد مي رفت زنگ زد به ماماني بعد من اومدم دنبالت با خودم بردمت براي عيدي مربي هاي مهدكودكت كادو خريديم يه حوله تن پوش خوشگل برات خريدم و كلي چيز ديگه اما تو خريدها يه عينك هم برات خريدم وقتي عينك و زدي شدي يه تيكه ماه اينقدر قربون صدقت رفتم كه نگو يه عينكم براي محدثه خريديم با اين كه شب بود ولي مگه من حريف جنابعالي شدم كه عينكتو از روي چشماي خوشگلت برداري همونطوري راه مي اومدي بعضي وقتها هم عينك و يكم مي دادي بالا بعد دوباره مي ذاشتي رو چشمت محدثه هم از تو ياد گرفته بود اونم عينكشو برنداشت تازه همچين افاده هم مي ريخت كه نگو قربون جفتتون بشم.
اينم عكس پسر خوشتيپم
اينم عكس آريا و دختر خالش محدثه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی