آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

گل پسر ماماني

بن تن

1389/12/11 9:06
نویسنده : مامان معصومه
585 بازدید
اشتراک گذاری

يكشنبه بابايي از سركار كه اومد گفت حاضر بشين بريم بيرون يه چرخ بزنيم وقتي رفتيم بيرون جلوي مغازه كارتون فروشي تو گيردادي (آرتون) بابايي گفت بريم براش كارتون بخريم موقع انتخاب كارتون من هركدوم برمي داشتم نشونت مي دادم مي گفتي (نه ان تن) من متوجه نمي شدم چي مي گي بعد بهت گفتم هركدوم و مي خواي برو بردار ديدم مستقيم رفتي سراغ كارتون بن تن گفتم نه ماماني اين به درد تو نمي خوره سرياليه اما مگه تو به خرجت رفت حريفت نشديم كه تو هم يكريز مي گفتي (ان تن) تازه من متوجه شدم تو اسم كارتونو به جاي بن تن مي گي ان تن ديگه بابايي گفت خوب اينو مي خواد بزار برداره شام بيرون خورديم اومديم خونه زود كارتونتو دادي گفتي (مامان مصي آرتون ان تن) وقتايي كه مي خواي خودتو لوس كني منو و مامان مصي صدا مي زني منم برات كارتون و گذاشتم و تو مشغول ديدن شدي اداي بن تنم در مي آوردي دستتو نشون مي دادي مي گفتي (آتيش) بعد پرتاب مي كردي وسطاي كارتونم خوابت بردماماني قربونت برم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)