آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

گل پسر ماماني

ناراحتي ماماني

1389/12/11 9:06
نویسنده : مامان معصومه
446 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه صبح كه ماماني بيدار شدم برم سركار وقتي مي خواستم لباساي تورو بپوشونم ديدم تب داري بهت شربت دادم خوردي خيلي ناراحت بودم از اينكه بايد مي فرستادمت مهد كودك از كنارت نمي تونستم تكون بخورم نه مي تونستم بمونم خونه چون شنبه بخاطر مريضيه تو مرخصي گرفته بودم ديگه بهم مرخصي نمي دادن نه دلم مي اومد بفرستمت مهد كودك بابايي گفت من حواسم بهش هست برو ديرت نشه اما دلم نمي اومد ولي ماماني مجبور بود موقع وقتي خواستم در اتاق و ببندم بيدار شدي گريه كردي مامان مي كردي پشت در ايستادم ببينم اگه بابايي نتونه ساكتت كنه بيام تو ولي نيم ساعت بعد ديدم ساكت شدي منم با اعصابي خورد و ناراحت راه افتادم برم سركار ولي دلم همش پيش تو بود طي روزم تا الان بيست بار مهد كودكتون زنگ زدم حالتو پرسيدم همش گفتن آريا خوبه مشكلي نداره تبم نداره ولي من تا شب كه بيام دنبالت دق نكنم خوبه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)