آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

گل پسر ماماني

آريا خرابكار

1390/4/4 10:35
نویسنده : مامان معصومه
745 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه مشغول كارام بودم ديدم صدايي از آقا پسر خرابكار من در نمي ياد گفتم بزار يه سر بهت بزنم كه وقتي ازت سر صدا در نمي ياد بايد ترسيد وقتي اومدم چي مي ديديsmilies1 آقا آريا ما رفته بودي سراغ لوازم مامان لاك برداشته بودي اومده بودي براي خودت لاك بزني بشتر به فرش لاك زده بودي اونوقت بود كه ماماني عصباني شدم smilies1و حسابي دعوات كردم شانس آوردم زود اومدم خرابكاريتو ديدم چون تازه بود با پدلاك پاكن و پنبه و آستن افتادم به جون فرش تا خرابكاريتو تونستم پاك كنم بعد كه از كار فارغ شدم ديدم رفتي يه گوشه كز كردي و بغض كردي دلم برات سوخت و از اينكه دعوات كردم پشيمون شدم بغلت كردم بوست كردم smilies1بعد تو گفتي (مامان برام آك مي زني ) هرچي خواستم بهت حالي كنم لاك براي دختراست تو حرف خودتو زدي منم براي اينكه از دلت در بيارم برات لاك زدمشکلک های شباهنگ اينقدر خوشحال شدي بعد به پنج دقيقه نكشيد اومدي گفتي (آكمو پاك كنش)

اينم عكسش

آريا

آريا

blog

جمعه خاله زهرا اينا اومدن خونمون تو اينقدر خوشحال شدي خوبيش اينه كه با محدثه مي ري بازي مي كنيدktmj070ktmj_2017 كاري هم به ما ندارين رفته بودين توي اتاق خودت داشتين بازي مي كردين براتون ميوه آوردم كه حين بازي بخورين چشمت روز بد نبينه وقتي در اتاق و باز كردم انگار با ميدان جنگ مواجه شدم اينگاري كه توي اتاقت بمب تركونده باشن

تمام وسايلات و از كتابات تا اسباب بازيهات و وسايل ويترنت همه رو ريخته بودين وسط اتاق تازه با لبخند mahsae-aliرو كردين به من كه داريم بازي مي كنيم منم با فشار زياد دندون روجيگرم گذاشتم و چيزي بهتون نگفتم گفتم گناه دارين عصر هم با هم ديگه رفتيم بيرون شب كه خاله اينا مي خواستن برن محدثه گريه مي كرد نريم خونمون تو هم گريه مي كردي كه نرن خونشون ktmj_3058بعد يه تيكش بامزه بود اونم محدثه با گريه مي گفت آريا هم بياد بعد تو تو بغل بابايي بودي رو كردي به محدثه گفتي (موسسه گريه نكن منم ميام) dollبا خيال راحت تا جلوي در رفتين اما جلوي در هم لحظه سخت جدايي فرارسيد موقع حركت ماشين عمو منصور محدثه از پنجره ماشين آويزون شده بود آريا آريا مي كرد تو هم تو بغل بابايي در حال بيتابي بودي (موسسه موسسه) ميكردي صحنه خيلي دردناك و گريه داري بودsmilies2 اخرم گولت زديم كه عموم منصور رفته آمپول بزنه برمي گرده تا تو راضي شدي بياي بالا.

اينم عكساتو توي خانه بازي البته زياد نذاشتين ازتون عكس بندازم

آريا

آريا

آريا و محدثه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

پرستو
4 تیر 90 13:29
. . . . . . . . . . .** . . **. . . . .*
. . . . . . . . . . ***.*. . *. . . . .*
. . . . . . . . . .****. . . .** . . . ******
. . . . . . . . . ***** . . . . . .**.*. . . . . **
. . . . . . . . .*****. . . . . **. . . . . . *.**
. . . . . . . .*****. . . . . .*. . . . . . *
. . . . . . . .******. . . . .*. . . . . *
. . . . . . . .******* . . .*. . . . .*
. . . . . . . . .*********. . . . . *
. . . . . . . . . .******* . ***
*******. . . . . . . . .**
.*******. . . . . . . . *
. ******. . . . . . . . * *
. .***. . *. . . . . . .**
. . . . . . .*. . . . . *
. . . . .****.*. . . .*
. . . *******. .*. .*
. . .*******. . . *.
. . .*****. . . . *
. . .**. . . . . .*
. . .*. . . . . . **.*
. . . . . . . . . **
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . .*
. . . . . . . . *
قربونش برم كه اينقدر نازه توروخدا مامان آريا دلتون مي ياد پسر به اين گلي رو دعوا كنين




مرسي عزيزم دلم كه نمي ياد دعواش كنم ولي وقتي عصبانيم مي كنه ديگه دست خودم نيست چاره اي ندارم
مامان محیا
4 تیر 90 13:44
چه گل پسریه. خدا ببخشه. خواهر ما هم مثل شما گاهی از کوره در میریم
مامان نازدونه ها
4 تیر 90 14:06
جیگر خودشو موسسه گفتنش رو برم من مامانی کاری کن اریا جون زود بزود موسسه رو ببینه که اینقد بیقرارش نشه


اون به چشم ولي با شيطونياي اين دوتا منو خالش بايد سر بزاريم به بيابون
اعظم مامان سپهر
4 تیر 90 15:27
همشون از اين شيطونيا دارن عزيزم جاي نگراني نيست چه خوشگل شده انگشتاي كوچولوش با لاك قرمز مامان
میثم
4 تیر 90 15:44
چرا اریا رو دهوا کردیییی؟؟
لوازم آرایش اسمایی داره ها!
آخی چه خوشگل شده دستش

آخی چه لحظه های دلخراشیییییی
چه عکسای ناناسی
حالا که همو دوست دارن و شرایطشون خوبه چرا نامزدشون نمیکنی؟
خوشبخت شن
خونه هم که دارن
بابا معصومه آجی آدرس وبلاگت رو عکس مارو کشته


ما اينينم ديگه
راستي فكر بدي نيست بهش فكر مي كنم البته دخترمون يكم قلدر تشريف دارن براي همين دو به شكم كه بگيرمش براي پسر گلم مگه بچمو از سر راه آوردم



تینا بیدی
5 تیر 90 1:01
حالا خوبه لاک برداشته پسر گلمون ، بپا یه بار موچینتو برنداره وایسه جلو آینده .
در مورد ریخت و پاش خونه هم حالتو درک می کنم دختر منم وقتی یه همبازی پیدا می کنه دیگه کل خونه می شه بازار شام می مونه. با خودم فکر می کنم چی می کشن اونایی که دوتا بچه دارن؟


آي گفتي گل گفتي طفلك اونايي كه چندتا بچه دارن مخصوصا" كه دوقلو هم باشن
مامان ماهان
7 تیر 90 10:10
الهی قربونش برم خب موسسه جونو دوست داره دیگه میخواد باهاش بازی کنه ببوسش
مامان ماهان
7 تیر 90 10:12
وااااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من چقدر دستاش خوشگل شده