آريا
سخني از زبان آريا(سلام به خاله هاي و دايي هاي مجازي گلم كه نديده خيلي دوستشون دارم مي خوساتم بگم كه كد من توي مسابقه ني ني هاي شگفت انگيز 22 زحمت بكشين و بريد ببينيد و اگه به نظرتون من يكم شگفت انگيزم بهم راي بدين و اگه ني ني هاي خوشگلتونو توي مسابقه شركت دادين كدشون و به مامانم بگين تا اونم بره راي بده خوب ني ني هاي شما دوست جونياي منن ديگه)
اينم آدرس سايت http://news.niniweblog.com/post69.php
توي قسمت دپارتمان مسابقات مسابقه ني ني شگفت انگيز
ديروز رفتم يكسري ديگه از حيوانات كه دوست داري رو برات خريدم به خاطر همين يه كوچولو دير رسيدم مهد كودك دنبالت اولش يكم باهام قهر كردي ولي وقتي حيووناتو ديدي خوشحال شدي و دير اومدن ماماني و يادت رفت .مهد كودك ازمون يه مقدار پول گرفتن كه براتون جايزه بخرن سر كلاس بهتون هديه بدن بعد گفتن براي فردا براتون تفنگ آب پاش بزاريم ميخواين آب بازي كنين فقط خدا كنه سرما نخوري بعد از آب بازي.
سركوچمون تازگي ها بستني فروشي باز شده و از اونجايي كه زياد اونجا رفتي براي خريد بستي فروشنده تو رو خوب مي شناسه وقتي مي رسيم سر كوچه خودت مي ري توي مغازه رنگاي دلخواهتو انتخاب مي كني و آقاي فروشنده هم برات رنگاي انتخابي تو روي نون مي زاره و مي ده دستت تو هم رو مي كني به من مي گي (مامان پول اده) اين وسط نقش من فقط حساب كردنه پولشه.
شب با بابايي رفتيم برات تفنگ آب پاش بگيريم موقعي كه برگشتيم خونه تو تب داشتي نمي دونم چرا چون سرما نخورده بودي و علايم سرماخوردگي هم نداشتي ديشب تبتو با قطره استامينوفن كنترل كردم تا اگه امروز همچنان تب داشتي ببرمت دكتر.
ديروز محبتت قلمبه شده بود ماماني همش بهم مي گفتي (مامان ببلم كن) وقتي من مي اومدم بغلم مي كردم دستاتو دور گردنم حلقه مي كردي و مي گفتي (ماماني دوستت دارم) تا موقع خواب بارها و بارها اينكارو تكرار كردي و منم كلي از اينكارت ذوق مي كردم.
به پيشنهاد مامان هانيه سادات جون مي خوايم برات گوسفند عقيقه كنيم البته من تا بحال اينو نشنيده بودم تا اينكه مامان هانيه سادات جون توي يه كامنت بهم پيشنهادشو داد بعد من از چند نفر ديگه هم پرسيدم گفتن براي رفع بلا خوبه و از اونجايي كه تو چند وقتي هست پشت سر هم داره برات اتفاقا بد مي افته اين تصميمو گرفتيم اميدوارم كه بلا هميشه ازت دور باشه عزيزم.
واما باز يكسري از عكساي پسري
به به چه بستنيه خوشمزه اي با سليقه خودم خريدم
آريا با تمامي حيواناتش قديمي ها و جديداش فرق نذاشته
توي اين عكس هم بعد از كلي بازي با حيوونات همشون و رديف كردي جلوي تلويزيون خودتم دراز كشيدي و گفتي(مامان آرتون بن تن ازار ايخوام با اينا ميبينم) بعد همتون با هم مشغول ديدن كارتون بن تن شدين
و اما باز براي دل خودم مامان قربونش برم با اون زخم كنار چشمت