اولين خواب تنهايي
سلام عشقه مامان اولين شب مستقليتو بهت تبريك مي گم البته براي ماماني خيلي خيلي خيلي سخت بود ديروز شروع كردم به آماده كردنت كه آريا قراره از امشب توي اتاقه خودش تنها بخوابه تو هم قبول مي كردي و از اين قضيه خوشحال بودي ولي وقتي به پاي عمل رسيد و ديدي ما از اتاقت كوچ كرديم به پذيرايي و تو قراره واقعا" تنها بخوابي لب و لوچتو جمع كردي و با بغض گفتي (من تنها بخوابم بدونه تو) نمي دوني با اين حرفت چه حالي داشتم از بغضت بغضم گرفته بود ولي با لبخند بهت گفتم آره ديگه عزيزم ديگه بزرگ شدي مرد شدي اگه تنها بخوابي فردا برات يه جايزه هم مي گيرم ولي تو همچنان كه بغض كرده بودي و هر از چندگاهي هم از چشماي خوشگلت اشك مي اومد گفتي (آخه من دسته مامانم مي ...
نویسنده :
مامان معصومه
9:25