بیرون کردن بابایی
دیروز بابایی رفته بود بیرون خرید وقتی اومد تو شیطونک راهش نمی دادی بیاد تو تا بابا اومد تو داد زدی (بورو) بعد بابایی رو انداختی بیرون اومدی درو ببندی دیدی کفش پاش نیست دستشو گرفتی آوردی تو بابایی خوشحال شد اما کفشاشو نشونش دادی گفتی (افش) بابا رو مجبور کردی کفشاشو بپوشه بعد دوباره انداختیش بیرون اومدم گفتم مامان بابایی گناه داره ببین صدا گریش داره می یاد گفتی (نه بره) گفتم ببین بابایی برات سک سک خریده خوشحال درو باز کردی سک سک و از بابا گرفتی دوباره تا بابا خواست بیاد تو داد زدی گفتی (بابا نه بورو) دوباره درو بستی خلاصه اینکه دیروز لج کرده بودی و بابا رو راه نمی دادی تا منم می خواستم درو باز کنم بابا بیاد تو می گفتی (نه سرده) یعنی درو باز نک...
نویسنده :
مامان معصومه
9:22