وداع با شيشه شير
ماماني ديگه بزرگ شدي براي همين مي خوام از شيشه شير بگيرمت و از اونجايي كه تو جوجه كوچولوي مامان به تميزي خيلي حساسي منم از اين قضيه سو استفاده كردم . مي دوني ماماني (وقتي بزرگ شدي دعوام نكني)سر شيشه شيرت يكم زرد چوبه ماليدم دادم بهت تو تا نگاه كردي گفتي (مامان ايي) گفتم آره ماماني كثيفه بعد يه ليوان خوشگل عكس گوسفند داره برات خريده بودم نشونت دادم گفتم تو اين شير برات بريزم با خوشحالي و ذوق گفتي (آره) بعد هروقت دوباره شير مي خواستي بهت مي گفتم شيشت اخي شده بود ديدي تو هم گفتي (آره ديدم شير بَبَيي) يعني شير بريز تو ليوان گوسفنديم گفتم باشه عزيزم برات شير تو ليوان ريختم خدارو شكر بهونه زياد نمي گرفتي شبم موقع خواب يه ليوان شير خوردي و خوابيدي ...
نویسنده :
مامان معصومه
11:59