اولين مهماني افطار
پنج شنبه:چون اولين پنج شنبه ماه رمضان بود مهمون براي افطار دعوت كردم خداييش هم تو پسر خوبي بودي و زياد اذيتم نكردي خداروشكر سر دردم هم عود نكرد تونستم به تموم كارام برسم ساعت پنج بود كه عمه نرگس و مامان بزرگ شفيقه و خاله فريبا اومدن البته مامان بزرگ هما خونمون بود ظهر اومده بود كه كمك ماماني كنه ساعت شش هم خاله زهرا اينا اومدن كه باز خاله زهرا شرمندمون كرد و برات يه تفنگ بن تني و يه كيف دستي بن تن و كلي هم برچسب بن تني برات خريده بود كه تو كلي خوشحال شدي شروع كردي بازي كردن البته فقط با محدثه با كيان اصلا" كنار نمي ياي و همش باهاش لج مي كني نمي دونم چرا شايد بخاطر اينه كه عمه و ماماني شفيقه خيلي پشت كيانو مي گيرن ولي...
نویسنده :
مامان معصومه
10:43