مریضی مامان
گل پس مامان دیروز اداره نرفتم چون خیلی حالم بد بود بابایی صبح گفت می خوای آریا رو ببرم مهد بزارم خوب استراحت کنی یه نگاه بهت انداختم دیدم تو خواب نازی دلم نیومد گفتم نه نمی خواد بزار بمونه. اینقدر حال مامانی بد بود که نگو بابایی برام ماسک خریده بود بزنم که تو مریض نشی آخه تازه داری خوب می شی تو هم وقتی می بینی من ماسک زدم تو هم می خوای اونوقت ماسک برای تو بزرگه وقتی به صورت می زاری خیلی بامزه می شدی ولی مامانی حال نداشتم ازت عکس بندازم. دیروز تو پسرخیلی گلی بودی نمی دونم اینگار متوجه شده بودی من اصلا حال ندارم چون اصلا" اذیت نکردی شیطونی هم نکردی مامان قربون فهم و شعورت برم.فقط دعا می کنم تو دوباره مریض نشی قربونت برم ...
نویسنده :
مامان معصومه
9:06