آريا و سرما خوردگي
سلام عشق ماماني، بميرم برات كه باز سرماي سختي خوردي حسابي مريضي و كلي هم داري دارو مي خوري بامزه اينكه تا يكم سرفه مي كني زودي خودت مي گي (مامان من مليضم برام شرفَت بيار بخورم) اين چند روزه هم همش سوپ و غذاهاي آب پز برات پختم من جاي تو خسته شدم چه برسه به تو ولي چه كنم كه هنوزم خوب نشدي و كلي سرفه مي كني و صدات گرفته الهي مامان قربونت برم حاضر بودم من مريض بشم ولي تو نه. پنج شنبه از صبح خونه رو تميز كرده بودم كلي هم تو مثلا" كمكم كرده بودي عصري بابايي كه اومد خونه حواسش نبود با كفش اومد روي سراميكا كه يكم از خاكاي كفشش ريخت روي سراميك منم با كلي ناراحتي و غر زدن كه چرا با كفش اومدي ت...
نویسنده :
مامان معصومه
14:10