سه روز با محدثه
سلام به دردونه ي خودم عزيزم اين آخر هفته فكر كنم به تو كه خيلي خوش گذشت آخه خاله زهرا اينا از چهارشنبه اومدن خونمون و تو هم حسابي با محدثه بازي كردين خداييشم خيلي خوب با هم ديگه كنار مي اومدين به جز چند تا موارد خيلي كوچيك كه سر اسباب بازيها دعواتون مي شد كه اونم زود خودتون به نتيجه مي رسيدين شبا هم تا ساعت 2 و 3 بيدار بودين و ما به زور مي خوابونديمتون تازه جالبش اين بود با اين كه شبا دير مي خوابيدين صبح ها هم به ذوق همديگه خيلي هم زود بيدار مي شدين ظهرا هم كه نمي خوابيدين ديگه من و خاله زهرا داشتيم از كم خوابي مي مرديم. پنج شنبه با خاله اينا رفتيم پياده روي و يكسري هم خريد كرديم براي شما شيطونا كه من يه زنجير و پلاك ون يكاد برات خري...