آرياآريا، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

گل پسر ماماني

تقديم به دوست خوبمون مامان ماهان جون

دوست عزيزم (مامان ماهان گل) تسليت براي از دست دادن پدر عزيزت غم مرگ پدر کوچک غمی نیست. جگر می سوزدو درد کمی نیست. پدر زیبا گل باغ وجود است. که بی او زندگی جز ماتمی نیست. تقدیم به عزیز داغ دیده ام که بهترینش را از دست داده؛ امیدوارم آخرین غم زندگیت باشد...   ( تسلیت واژه کوچکیست در غمی بزرگ) خواهر خوبم تسلیت من را پذیرا باش در غم از دست دادن پدر بزرگ وارتان امید وارم که خداوند منان به شما و خانواده محترمتان صبر عطا کند ...
12 بهمن 1390

آريا بدجنس مي شود

سلام به پسر دوست داشتنيه خودم ماماني براي اينكه به مهد كودك علاقه مند بشي تا من يه مهد كودكه خوب پيدا كنم فعلا"‌يه كلكي زدم كه خدارو شكر كلكمم گرفت اونم از اين قرار بود كه يه ماشين قرمز خوشگل كه چند وقتي بود به من مي گفتي برات بخر و خريدم و از قبلش با خاله مونا هماهنگ كردم و دادم خاله مونا از طرف خودش بهت بده نه از طرف فرشته مهربون بعد با خاله مونا هم كلي صحبت كردم كه آريا خيلي بچه عاطفي ايه فقط كافيه يكم بهش محبت كنيد و يا بهش ابرازه احساسات كنين عصر اونروز كه اومدم مهد دنبالت اول پرهامو زود فرستاديم توي ماشين كه هديه تورو نبينه و گريه كنه كه چرا به اون نمي دن وقتي پرهام رفت خاله مونا ماشينتو بهت داد و بغلت كرد گفت من وقتي...
12 بهمن 1390

تولد كيان

  سلام عزيز دل مامان جمعه تولد كيان بود از طرف تو يك ست شال و كلاه و دستكش براش خريدم و از طرف خودمون 50 تو مان پول داديم توي تولد تو از اونجايي كه كادو هارو مي دونستي به هركي مي رسيدي مي گفتي (من براي كيان كلاه بن تن كادو اَريدم مامانم پول اَريده) ديگه همه مي دونستن كادو ما چيه. موقع رقصيدن هم كلي از خودت هنر نشون دادي عربي رقصيدي اينقدر اين كارو بامزه مي كني به طوري كه دستاتو مي زني به كمرت بعد باسنتو به سمت چپ و راست تكون مي دي بعد هي پشتتو مي كني هي روتو مي كني مي گي (دارم اَلَبي مي رخصم) ديگه تمام مهمونا عاشقه عربي رقصيدنت شده بودن و همش مي گفتن آريا بيا عربي برقص تو هم ديگه خودتو گرفته بودي با ناز مي گفت...
9 بهمن 1390

آريا به روايت تصوير

سلام عشقه ماماني نمي دونم چرا اين روزا حال و حوصله درستي ندارم يه جورايي دپرسم: عزيزم پلك زدنات همچنان ادامه داره و همچنان غصه خوردن منم ادامه داره نمي دوني آخه ماماني چه حالي مي شم وقتي صورتتو مي بينم و مي بينم تو اونجوري پلك مي زني غم عالم مياد توي دلم . توي اين چند وقته چند تا مهد كودك رفتم ديدم اما جاهاشون خوب نبود اتاقاشون خيلي دلگير و گرفته بود مثله دخمه مي موند من براي چند ساعتي كه توش بودم دلم گرفت چه برسه به اينكه تو رو از صبح تا عصر بزارم اونجا نمي دونم چرا مهدكودكا اينجورين اصلا" استاندارد يه محيط خوب و مناسبه يه كودكو رعايت نمي كنن ولي تا مي تونن شهريه هاشونو مي برن بالا يه مهد خيلي خيلي خوب توي كرج هست كه ساعتش تا چه...
5 بهمن 1390

بعد از يك هفته

سلام همه زندگيه مامان  عزيزم يك هفته اي نبودم تا برات از كاراي قشنگت و با مزت بنويسم آخه حسابي مشغله داشتم اوليش مريضيه خودم بود كه بعد از اربعين حسابي مريض شدم و خونه نشين اينقدر حالم بد بود كه اصلا" نمي تونستم از جام بلند بشم مامان هما طفلك همه مريض داري مي كرد هم بچه داري واقعا" دستش درد نكنه توي ايام مريضيم هم قربونت برم كه كلي بهم مهربوني كردي مي گفتي ( مامان بيا پيشم بخواب تا نازت تونم زود خوب شي) يا به بابايي مي گفتي (يَباش مامان بايد استلاحت تونه تا زود خوب شه) فدات بشم كه اينقدر مهربوني. مي خوام تصميم بگيرم اسم وبلاگتو عوض كنم بزارم دل نگرانياي يه مادر آخه همش دارم از نگرانيام توش مي نويسم  يكي ديگه ...
1 بهمن 1390

نذري اربعين

سلام به عزیز دل خودم برات از این چند روز بگم. امسال اربعین هم گذشت و ما زنده بودیم تا بتونیم نذرمونو ادا کنیم تا خدا تا سال دیگه چی بخواد مامان هما که از چهار شنبه اومد کمکم و خاله زهرا هم از جمعه، واقعا" دستشون درد نکنه که کلی هم کمکم کردن تو و محدثه هم که حسابی برای خودتون خوش بودین ما از این ور جمع می کردیم شما دوتا شیطونک به یه دقیقه نکشیده دوباره پخش می کردین. نمی دونم مامانی چرا بعضی از آدما به هر بهونه ای منتظرن تا حرف بزنن و دله آدمو بشکنن هر سال با خودم می گم دیگه سال دیگه این شخصو نمی گم ولی باز دلم نمی یاد می گم نذر امام حسینه اما باز هم باید کلی حرف بشنوم و کلی اعصابم خورد بشه نمی دونم چرا بع...
25 دی 1390

نمايشگاه عكس آريا

سلام همه ي وجودم عزيزم ديروز عكساي آتليتو گرفتم خيلي خوشگل شده بودن واقعا"‌ازش راضي بودم وقتي رفتم خونه مشغول شدم كه اونايي كه روي ديوار بايد نصب شه براشون جا پيدا كنم يكم عكساتو جابه جا كردم و بالاخره اون مدلي كه دوست داشتم روي ديوار نصبشون كردم خودت اينقدر خوشحال بودي كه نگو همش مي گفتي (اين اَتسه منه مي زني رو ديفار) منم كلي قربون صدقت مي رفتم كه آره عزيزم شب كه بابايي اومد كلي سر به سرم گذاشت كه حسابي براي خودت نمايشگاه درست كردي، خوبه ديگه ديوار خالي نداري از اين به بعد عكسا رو از سقف بايد آويزون كنيم منم به شوخي گفتم نه بابا اگه منم باز جاي خالي پيدا مي كنم اصلا" ناراحت نباش تازه بابايي كلي منو دست انداخت مي دوني چرا چون...
20 دی 1390

تولد

  سلام عزيزم اول از همه بگم كه خيلي ناراحتم مي دوني چرا صبح داشتم عكساي تولد محدثه رو مي ريختم توي كامپيوتر تا از روي دوربين پاكشون كنم بعد كه كپي كردم همه رو از رو دوربين پاك كردم بعد رفتم براي گذاشتن توي سايتت آمادشون كنم ديدم اييييييييييييييييييييييي واييييييييييييييييييييييي هيچكدومشون نيست اينقدر ناراحت شدم ماماني كه نگو چون از توي دوربينم همه رو پاك كردم نمي دونم چرا توي سطل بازیافت كامپيوترم هم نبود براي همين الان هيچ عكسي ندارم تا از خاله زهرا بگيرم عكساي خوشمله خودتم كه توي دوربين داشتم و ريختم روي كامپيوتر مثلا"‌اوناهم پاك شدن خيلي ناراحتمممممممممممممممممممممم امروز روز بدي رو شروع كردم اميدوارم تا آخ...
19 دی 1390

و اما دوباره عكس آتليه

  سلام عشقه مامان        بزار قبل از هر چيز از تمام دوستاي گل سايتيمون كه بهت راي دادن تا شانس برنده شدنت توي مسابقه گل هاي باغ بهشت بشتر بشه يه تشكر خيلي خيلي بزرگ بكنم واقعا"‌دست همگي درد نكنه كه اينقدر به آريا لطف دارين و دوسش دارين و اينو با كامنتاي پر مهرتون چه در زمانه مريضيه آريا و نگراني هاي من با راهنمايي هاي خوب و دسوزانتون چه در زمان خوشي و مسابقات با همكاري كردن هاتون همه جوره بهم ثابت كردين.   اول از مي خوام از حل شدن نگرانيام برات بنويسم تا دوستاي گلي هم كه با نگرانيه من دلواپس و نگرانه تو شده بودن خيالشون آسوده بشه: در مورد خون دماغت بايد بگم كه دوباره بردم آز...
14 دی 1390

بنر تبليغاتي

مسابقه گل هاي باغ بهشت (مجله سيب سبز) كد آريا 3214 شماره پيامك 20001124 (هم اكنون نيازمند ياري پيامكي تان هستيم) اينم عكس بنريه كه مديريت محترم ني ني وبلاگ براي تبليغات بيشتر زحمتشو كشيده و درست كرده دستشون درد نكنه ازتمامي دوستاني كه توي سايتشون براي تبليغ آريا يه پست جداگانه درست كردن تشكر مي كنم واقعا"‌دستتون درد نكنه از داشتن دوستاني مثله شما خيلي خيلي خوشحالم كه اينقدر به آريا لطف دارين از تمامي دوستانه خوبي هم كه كد آريا رو پيامك كردن هم تشكر مي كنم دسته همگي درد نكنه اميدوارم در موقعيت هاي اينچنيني بتونم اين محبتتونو جبران كنم دوستون داريم آريا و مامان و بابا ...
12 دی 1390